دوستان عزیز
با سلام
لطفا پرسشهای راجع به کیهان شناسی و اختر فیزیک را در این تاپیک مطرح کنید
ممنون
دوستان عزیز
با سلام
لطفا پرسشهای راجع به کیهان شناسی و اختر فیزیک را در این تاپیک مطرح کنید
ممنون
ویرایش توسط Ehsan : 01-17-2013 در ساعت 11:55 PM
2215, Arta.kh, Astronomy-sun, bahare akbarie, berjis93, elman, fatemeh.zar, Hooman, ingenious, javadstar76, mahsa, Mat, melika bidabadi, mjaasgari, Mojtaba.M, moonlight13, mostafa2018, nakhodaye aseman, neda vardast, p.i.w, pam pam, Parnia Shokri, parvin, r.soltanikhah, reza3000, rostam, Saeed Jafari, safavico, sasan20oo20, shahrahan, shahrzad.b.m, skynight, subaro, tileiran, فائزه معتضدیان, مبین سبزواری, محمد اسلامی سرای, محمد سروش, محمدرضا صادقیان, zahra H, Zahra Shakeeb, امیرعلی, حسین زارعی, رویا افشار, رخساره روشنی, شادي شهراييني, شعری
باسلام خدمت narcissus flower عزيز و همه دوستان. با تشكر از توضيحات مفيدتان .البته بايد مرا ببخشيد ، چون هنوز مركب عضويتم خشك نشده سئولاتي را مطرح ميكنم كه احتمالا از نظر اساتيد وساير دوستان سئولات پيش پا افتاده ايست.ولي همانطور كه قبلا گفتم اطلاعات من از نجوم خيلي كم است.اميد وارم باعث رنجش ساير دوستان نگردم.با توجه به نظريه انفجار بزرگ اين جرم و ماده است كه فضا و زمان را مي سازد.فرض كنيم از آخرين كهكشاني كه در لبه اين جهان وجود دارد و در حال انبساط است نوري هم جهت انبساط عالم و هم جهت حركت اين كهكشان به فضا گسيل شود، با توجه به اينكه در وراي اين كهكشان هنوز فضا و زماني ايجاد نگرديده است، وضعيت اين پرتو هاي نور گسيل شده به چه صورتي خواهد بود؟آيا اين پرتو هاي نور فضا و زمان جديدي را ايجاد خواهند كرد.
باتشكر
سلام به شما جناب رامین گرامی
ورودتون رو به فروم خوش آمد عرض می کنم
سوالات شما نه پیش پا افتاده است و نه ساده ، سوالاتی است که ممکن است برای هرکسی که در باره عالم تفکر می کند پیش بیاید
اما درباره مطلبی که اشاره کردید ، باید توجه کنید که گاهی در شناختمان از کیهان به مواردی بر می خوریم که با زندگی تجربی ما در تناقض است و باید ذهنمان را با این تناقضات سازگار کنیم
یکی از دانسته های بشر ( تا امروز ) این است که عالم " لبه " ندارد !
با اینکه می دانیم که زمان مشخصی از بیگ بنگ گذشته است و طبیعتآ ابعاد عالم لایتناهی نیست و در حال انبساط است اما در عین حال نمی توانیم نقطه ای را به عنوان لبه عالم در نظر بگیریم
شاید دلیل آن این باشد که هنوز شناخت دقیقی از هندسه عالم نداریم و چه بسا سوال اساسی تر ، هندسه عالم باشد !
اما با توجه به همگنی و همسانگردی عالم ( اگر فرض کنیم درست اند ) در هر نقطه از عالم که حضور داشته باشیم ، در مقیاس بزرگ ، آن چیزی را می بینیم که از روی زمین مشاهده می کنیم
باده خور غم مخور و پند مقلد منیوشاعتبار سخن عام چه خواهد بودن
سلام
اگر ما ثابت هابل را اینگونه تعریف کنیم ک
H=100h
که h عدم قطعیت آن است
و بخواهیم چگالی کل ماده در ستارگان را نسبت ب چگالی بحرانی حساب کنیم میبینیم کسر کوچکی از چگالی بحرانی عالم است.
سوال من توضیح بهتری برای جملات زیر است:
"حال اگر چگالی بحرانی ب h^2 بستگی داشته باشد ، عدد نهایی مستقل از h است چرا ک این تخمین با افزودن شار تابش بدست آمده است."
منبع کتاب liddle فصل 9
سپاس
من خدا را دارم ،
کوله بارم بــــــر دوش ،
سفری بی همــــــراه ،
گم شدن تا ته تنــــهایی محض ،
هر کجا لرزیدی از سفر ترسیــدی ،
تو بگو از ته دل من خـــــــــــــــــــــدا را دارم.
پوزش از تاخیر در پاسخ .امتحان و اینا....
چرا ما تو ذهنمون برای جهان لبه در نظر میگیریم ؟چون به نظر من ما فکر میکنیم دیگر قسمت های جهان در همون گذشته موندند و فقط ما پیشتاز هستیم .اما اینجوری نیست .ما باید دو دیدگاه متفاوت در نظر بگیریم.
انچه ما روی زمین میبینم به علت محدود بودن سرعت نور هست که اجازه نمیده ما همزمان حال دیگر جای دنیا رو ببینیم و ما به نسبت فاصله گذشته ی آنها رو میبینم .در واقع در این حالت ما تصور میکنیم از نظر زمانی در لبه هستیم و بقیه ی دنیا پشت سر ما.
نور کهکشان ما قرار نیست به لبه بخوره و برگرده .... ما داریم با تصور کنونی و زمینی مون تولید فضازمان میکنیم بازهم تاکید میکنم ،اگر اعتقاد داشته باشیم ما پیشتاز فضازمان هستیم.
اما در دیدگاه جهانی ،جهان همه جاش پویا هست و گذشته باقی نمانده و ما لبه ی جهان از نظر زمان و مکان نیستیم .بلکه اگر به فرض از بالا به کل کیهان نگاه کنیم ،نمیشه بگیم اووووو این نقطه ،نوک ولبه ی کیهان هست .ما هم مثل بقیه هستیم .و طبق فرمایش اقای امام این یعنی جایی به جایی ارحج نبوده و همگنی و همسانگردی داریم.
پس برای اینکه موضوع رو بهتر تحلیل کنید اول فرض کنید شما دارید از بالا دنیا رو در یک همزمانی نگاه میکنید.کل دنیا داره دچار تغییر میشه .بعد بیایید رو زمین .شما دیگه اون دور دورا رو نمیتونید در یک زمان ببینید بلکه دچار تاخیر زمانی میشید.یعنی نور کهکشانی به شما میرسه که تازه متولد شده اما در واقع در همین زمان اون کهکشان شاید خیلی پیر شده باشه... , اون هم با شما از دید بالا از نظر زمانی یکی هست نه پشت سر شما...
انشاالله تونسته باشم رفع ابهام کرده باشم
سلام
من تازه واردم اینجا...یه سوال داشتم که امیدوارم جای مناسبی مطرح کرده باشم.
کسی میتونه اثر light-travel-time رو توضیح بده؟
سلام
کسی جواب این سوال رو نمیدونه؟! خیلی مشتاقم ببینم واقعا چرا h ها ساده میشن...
سلام به شما.
من مطمئن نیستم که اینی که میگم، دقیقا همونی باشه که هست. اما از اسمش این طور برمیاد:
سرعت نور محدوده و ما به طور آنی نمیتونیم از جهان پیرامونمون. مطلع بشیم . چون هنوز نورش نرسیده به ما. مثلا فرض کنید که داخل کهکشانی دور، ابرنواختری رخ بده. توی لحظهی وقوع انفجار ابرنواختر، ما چیزی نمیبینیم. فرداش هم چیزی نمیبینیم. شاید تا چند صد هزار سال دیگه یا حتی بیشتر هم چیزی نبینیم. چون نور ابرنواختر هنوز داره مسیرش به سمت ما رو طی می کنه. در واقع نور یه زمانی لازم داره که خودشو به ما برسونه. این میشه "زمان سیر نور" (ترجمهی تحتاللفظی اون عبارت شما ! البته توی متن ممکنه منظورش دقیقا این نبوده باشه. هر چند که به نظرم خیلی هم از این دور نمیتونه باشه... )
عجیب ترین چیزی که تا به حال تو نجوم دیدم نه ابعاد و ارقام ماه و ستاره و فاصله و جرم اجرام کیهانیه و نه اسرار سر به مهر درون سیاهچاله ها !
اینه که یک علاقه مشترک چه جوری می تونه این همه آدمو با هم آشنا کنه !
سلام به شما.
من مطمئن نیستم که اینی که میگم، دقیقا همونی باشه که هست. اما از اسمش این طور برمیاد:
سرعت نور محدوده و ما به طور آنی نمیتونیم از جهان پیرامونمون. مطلع بشیم . چون هنوز نورش نرسیده به ما. مثلا فرض کنید که داخل کهکشانی دور، ابرنواختری رخ بده. توی لحظهی وقوع انفجار ابرنواختر، ما چیزی نمیبینیم. فرداش هم چیزی نمیبینیم. شاید تا چند صد هزار سال دیگه یا حتی بیشتر هم چیزی نبینیم. چون نور ابرنواختر هنوز داره مسیرش به سمت ما رو طی می کنه. در واقع نور یه زمانی لازم داره که خودشو به ما برسونه. این میشه "زمان سیر نور" (ترجمهی تحتاللفظی اون عبارت شما ! البته توی متن ممکنه منظورش دقیقا این نبوده باشه. هر چند که به نظرم خیلی هم از این دور نمیتونه باشه... )[/quote]
با تشکر از جوابتون
بله این درسته اما من دارم روی یک سیستم دوتایی کار می کنم که زیاد هم دوتایی نیست و این اثر زمانی خیلی خودش رو نشون میده که سیستم از حات دوتایی دربیاد و یک جرم سومی پیدا بشه...جالب تر از اون اینه که جرم سوم باعث ایجاد تغییرات توی دوره ی ستاره ها میشه و وجود این جرم سوم رو از روی همین اثر سفر نور در زمان متوجه میشن...اما چطور؟؟؟؟؟
این سوال منه
سلام
اگر شعاع و جرم هر یک از سلولهای بدن ما به گونه ای بود که به یک سیاهچاله تبدیل میشد (یعنی شعاع سلول از شعاع شوارتزشیلدش کمتر میشد) ، آنوقت چه اتفاقی می افتاد؟؟؟
بـبــار ای ابـر مِی اندود من مسـتـانه ام کن
بسوز اندیشه را از بیخ و بن، دیـــوانه ام کن
چـو رودی بر روانـم شو روان ای دولت شـب
بکَـن تن را ز من، من را ز جـان جانانه ام کن
علیک سلام
ما باید احتمالا در خودمون فرو میرفتیم و متلاشی میشدیم. البته جرم هر سلول خیلی که و برای این که سیاهچاله بشه، باید به طرز باورناپذیر کوچیک بشه. شاید این مقایسه جالب باشه: برای این که کل بدن یک انسان 70 کیلویی (و نه فقط یه سلولشو) به سیاهچاله تبدیل کنیم، باید اون رو تو کرهای به شعاع 5 ضرب در 10 به توان منفی 26 متر فشرده کنیم! جالبه بدونیم که شعاع یک اتم از مرتبهی 10 به توان منفی 10 متره. یعنی نسبت قد آدمی که سیاهچاله شده، به یه اتم، مثل نسبت یه قد آدم واقعی به طولی برابر با یک سال نوری میمونه.
عجیب ترین چیزی که تا به حال تو نجوم دیدم نه ابعاد و ارقام ماه و ستاره و فاصله و جرم اجرام کیهانیه و نه اسرار سر به مهر درون سیاهچاله ها !
اینه که یک علاقه مشترک چه جوری می تونه این همه آدمو با هم آشنا کنه !
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)