سلام جناب Solh عزيز
مطالب شما و خانم روشني رو با دقت مطالعه كردم
اتفاقآ حرف شما كاملا درسته و من هم معتقدم اگر بشه حرفي رو خيلي صريح بيان كرد نيازي به عكس نيست !
اما حالا چرا ...
اين بر ميگرده به تعريف ما از "هنر " كه اتفاقآ تعريفي كاملا مشخص و دقيق داره .
"
هنر ، روشي است كه انسان براي بيان احساسات يا مفاهيم مورد نظرش از آن استفاده مي كند "
اين تعريف تقريبآ جامع و كامل است و همه خصوصيات هنر رو در بر ميگيره .
من هم با شما موافقم كه اگر بشه حرفي رو در قالب كلمات زد به شكلي كه مفهوم مورد نظر منتقل بشه ، ديگه نيازي به روش هاي ديگر نيست .
اما ، به نظرتون چند نفر از ما ميتونيم همه احساسات و مفاهيم مون رو در قالب جملان بيان كنيم ؟
احساسات آدميزاد چندان هم ساده نيست و در برخي موارد با پيچيدگي هاي زيادي همراهه
حتي در مورد احساسات ساده هم بيان اونها در قالب كلمات چندان ساده نيست
آدم هاي عادي اگر حس " دوست داشتن " نسبت به كسي داشته باشند ، در كلام ميگويند " دوستت دارم " يا مثلا " عاشقتم ! "
حالا اگر كسي رو خيلي خيلي خيلي .... زياد دوست داشته باشيم ، باز هم واكنشمان در كلام همين است ! (فوقش ميگيم " خيــــــلي دوستت دارم !! )
اما فقط يك شاعر زبردست ميتونه اوج احساس خودش رو از طريق 1 بيت شعر منتقل كنه !
ما مجبوريم بگيم : خيـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــلي دوستت دارم
يا
مي ميرم برات !
اما حافظ ميگه :
ندارم دستت از دامن ، بجز در خاك و آن دم هم
چون بر خاكم روان گردي ، بگيرد دامنت ، گردم
يا
آنچنان مهر تو ام در دل و جان جاي گرفت
كه اگر سر برود ، مهر تو از جان نرود
به نظرتون واقعآ كدومش دلنشين تر و تاثير گذار تره و ميتونه احساس رو بهتر بيان كنه ؟
حالا اگر كسي قريحه شاعري حافظ رو نداشت چه كنه ؟؟؟
ميتونه با موسيقي ، با نقاشي ، با عكاسي و .... حس خودش رو منتقل كنه
لذا اين ها همه راه هاي انتقال مفاهيم و احساس هستند و گونه هاي مختلفي از بيان هنر
و هيچ كدوم بر ديگران برتري ندارند و هركدوم ابزاري هستند كه در دست صاحب هنر مي توانند بيان ظريفي از احساسات و مفاهيم انساني باشند .
اميدوارم با اين توضيحات اندك ، ابهام شما در مورد هنري مثل عكاسي بر طرف شده باشه
موفق باشيد
