- خورشید فقط یکی از ستارگان است و تمامی ستارهها خورشیدهایی هستند که در فاصله بسیار بسیار دوری از ما قرار گرفتهاند. (این جملات زمانی مطرح شد که زمین مرگز عالم بود و توسط خورشید گرم میشد. بهشت بالای سر ما در آسمان بود و ستارهگان سوراخهایی بودند که از طریق آنها نور بهشت به زمینیان میرسید!)
٢- اگر خورشید یک ستاره است، جهان بسیار بسیار بزرگتر از چیزی است که ما فکر میکنیم. پس بهشت نمیتواند بالای سر ما باشد.
٣-اگر همه ستارهها مشابه خورشید باشند، پس باید سیاراتی وجود داشته باشد که به دور آنها میچرخند و روی این سیارات انسانهای دیگری زندگی کنند.
۴- اگر سیارات و انسانهای دیگری وجود داشته باشند، مسیح باید برای ارشاد به همه سیارات رفته باشد، پس ظهور مسیح بر روی زمین واقعهای یکتا نبوده است! و الا انسانهای دیگر روی سیارات دیگر شانس رستگاری را از دست میدهند.
همین جملات برای دادگاه تفتیش عقاید کاتولیک کافی بود تا برونو را زنده در آتش بسوزاند. من فکر میکنم این استدلالهای برونو که نمونه تلاش بشریت برای فهمیدن است بینهایت زیبا هستند.
این نشانه ی کم ارزش و دون بودن اندیشه ی یک انسان است که سعی در همفکری با اکثریت دارد. تنها از این جهت که اکثریت است .
اما حقیقت تغییر نمی کند...چه اکثریت مردم آن را باور داشته باشند چه باور نداشته باشند.
"جوردانو برونو"