نکات مهم: نگاه خود را به مسائل تغییر دهید....حدالمقدور از انجام رفتار بچه گانه مانند داد و بیداد و اینا بپرهیزید. مثل این مشاورا حرف زدم نه؟؟؟
زهرا جون ببین تو الان این دوره رو گذروندی داری اینطوری میگی!!0_0ما هنوز تو این دوره هستیم!!و دارای مشکلاتی که دوستان میگن هستیم!! من کاملا با حرفات موافقم اما نمیشه!!کمتر پدر و مادری هستن که بپذیرن این قضایا رو!!بعضی پدر و مادرا هم(من دیدم به عینه)حرف قبول نمیکنن!!!انگار ن انگار که داری باهاشون حرف میزنی!!0_0 بازم من یه مورد دیدم فوق العاده الکی گیر میدن!!ینی مشکوک بود اون شخصی که میگم وتهمت میزد به دخترش!!من با اون دختر خیلی صمیمی بودم و از همه چی خبر داشتم!با بابائه که حرف زدم(خیلی لطیف و آروم!خیلی خودم و کنترل کردم)میخواست من و بزنه!!میخوام اینو بگم که با حرف هم بعضی وقتا درست نمیشه!!
آره عزیز من میدونم که بعضی ها اینجورین....منم نگفتم که با حرف زدن میشه همه رو قانع کرد...میدونید که پدر و مادر ها هم مثل خودمون ادم هستند و انواع و اقسام دارن...من بیشتر نظرم اینه که وقتی میشه رفتاری از خودمون نشون بدیم که نشان بزرگ شدنمون باشه سعی نکین خراب کاری کنیم. در ضمن من هنوز کودکم....درسته این دوران رو گذروندم اما گاهی از بچه ها هم بچه تر میشم تنها چیزی که میتونیم بگیم اینه که :خدایا پدر و مادر های اینگونه را به راه راست هدایت کن....بالاخره یه روزی خودمون پدر و مادر میشیم ...یادمون نره که بچه هامونو درک کنیم.
درسته میگید آقا پوریا در مورد کلیت درست فکر کردن اما یه سوال هر بنی بشری دارم! اینکه چرا به بودنشون تو این دنیا فکر نمی کنن!؟ (والا عموم مردم رو نگاه کنید هیچ وقت به این فکر نمیکنن و طبیعتا عموم ملت هم عموم دنیا میشه حساب کرد) اینکه چرا به این فکر نمیکنن یه چیزه عجیبه برام! چون یه سوالی که باید توی این مدت زندگی با توجه به اتفاقات بسیار بسیار زیادی که برای اون فرد می افته باید فکر کرده باشه و به یه پاسخی رسیده باشه! اگه هنوز فکر نکرده مشکله خودشه و باید تاوان نداشتنه خودش رو بده!( یه کم خشن شدم نه؟!:d ) فکر کردن در مورد چیزهای اساسی یا بنیادی راه اصلی رو نشون میده و ادم رو به اون سمت میرسونه و تازه همین که ادم توی زندگی یه راه رو بره خودش خیلیه و خیلی خیلی خیلی بهتر از اینه که با عادت زندگی کنه! آقا پوریا اینا نظرای من در مورد اینکه گفتید همه راه درست نمیدونن بود و یه چیزی اگه ادم مرفع بی درد بود فکر نمی کنید عادت به مرفع و بی دردی خودش یه درده؟! مشکلات هم نباشه که نمیشه زندگی کرد!! :d (این حرفها از نجوم هم مهمتره برام و نگید امضات چیه و این فعالیت ها چیه!؟ :d!)
تا حدوده با حرف های خانم آسمون و جناب استرونومر موافقم به نطر ما دید کلی به مسئله نداریم و بیشتر سعی میکنیم بدی ها رو ببینیم بیشتر سعی میکنیم بیاییو اون پدر و مادری رو مثال بزنیم که هی گیر میدن در حالی که هستن پدر مادر هایی که اضلا گیر ندن (به گیر به دید نگرانی نگاه کنید ) اگر دید خودمون رو تغییر بدیم و زود این چیزا رو فراموش کنیم کیشه باهاش سر کرد من خودم درگیرش دوستان
در مورد خانواده هم بگم جناب آقا مجتبی که کاملا طبیعیه که گیر بدن! چون خودم از این دسته بودم میگم!:d اگه کسی بتونه به خانواده اش ثابت کنه که ادم خیلی خوبی هست (فردا در یک جمع بود که تعارف دود و دم زد شد بی هیچ عنوان قبول نکنه) و تحت هر شرایطی باشه بازم ادم خوبی خواهد موند و تونایی حل مشکلات خودش رو داره مطمئن باشید گیرها خیلی خیلی کم میشه!! من تا حدی این طوری عمل کردم و استقلال پیدا کردم :d (تعریف از خود نباشه)
بهتره منم بیام تو ! کاملا با خانم آسمان مخالفم ، که گفتن به دلیل شرایط اجتماعی و ... باید این حق رو داد که خوانواده ها اونجور( واژم نیومد !!) رفتار کنن . و دقیقا به نظر من برعکس هست ، ما باید به نوجوانان اجازه ی تجربه کردن رو بدیم ، اجازه ی شکست خوردن ، تحقیر شدن ، کسی که در نوجوانی نتونه با این حقایق رو به رو بشه ، در آینده مشکلات بزرگی رو خواهد داشت . باید با جامعه روبه رو شد . خوانواده ای که محدودیت هایی رو قائل میشن که مانع از تجربه کردن میشه ، باعث میشن جامعه در آینده شخصی رو در خودش داشته باشه که از خودش استقلال نداره ، نمیتونه خودش فکر کنه ، و حتی خودش ببینه ، یا بر عکسش ، نمیتونه جامعه رو ببینه .
صلح عزیز میدونید مشکل کجاست؟؟؟؟؟اینجا که فکر میکنم...فکر میکنم کمی افراطی یا تفریطی فکر میکنید...نمیدونم چطوری از حرفای من همچین برداشتایی کردید!!!!!!!هنوزم در عجبم....من کی گفتم نوجوون خودش تجربه کنه؟؟؟؟اتفاقا به نظرم نوجوون باید خیلی چیزا از جمله کار گروهی رو از همون کودکی تجربه کنه....با آدم های مختلف دوست باشه....اما در عین حال یاد بگیره که خوبی و بدی ها رو تشخیص بده....یک ذره میانه نگر باشید...اینقدر هم سخت نگیرید...البته باز هم منظور من از تجربه این نیست که بچه بره مواد مخدر مصرف کنه ....!!!!!!! در ضمن من خانم آسمان نیستم....آسمون هستم
وااااااااااااااای اینجا چه گروه باحالیه دم موسسش گرم احسنت من اول میخوام در مورد زود عاشق شدن بگم چون تو این سن تغییرات هورمونی زیادی تو بدن بوجود میاد ادم تعادل نداره احساساتش تحت کنترل نیست معیاراشم اصلا معیار عقلانی نیست از بقال سرکوچه تا پسر خاله و دختر عمه و استاد و معلم و... خطر عاشق شدن وجود داره کلا تو جو هستن مثلا یه چشم و ابرو که ببینن دیگه میرن تو عالم لیلی و مجنون بعد عشقشونو واقعی و افسانه ای هم میدونن تنها نتیجه اش هم کاهش وزن و افت تحصیلیه!!!! حالا جالبیش اینجاس به طرف میگن که بی تو هرگز اما فقط کافیه از هم جدا بشن بعد از جنایتکار خوندن همدیگه دقیقا فرداش عاشق یکی دیگه میشن شما قضاوت کنید! آیا به درستی که این جو درونی عشق است؟!؟!؟!؟
به آسمان : گفتید : در عین حال یاد بگیره که خوبی و بدی ها رو تشخیص بده. اگر ناراحت نشوید صادقانه نظرم را میگویم ، به نظر من چنین عقایدی هستند که موجب فساد میشوند و موجب تحقیر شدن افراد در مقابل خودشان . دوست عزیز خوبی ها و بدی ها را باید هر کس برای خودش تعریف کند و این خودش باشد که تصمیم بگیرد در مورد خوب و بد ها ، اینکه ما به کسی تحمیل کنیم ( مثل فرزندانمانم ) که چه خوب است و چه بد و باید چه چیز را خوب بپندارند و چه چیز را بد ، در واقع صلب کردن عنصر اصلی انسانیت از انسان است ، تجربه به انسان می آموزد که چگونه رفتار کند ، چه چیز را خوب و چه چیز را بد بپندارد . و همین تجربه ها شخصیت مستقل انسان را می آفریند . معقول نیست که آنچه خوب میپنداریم را خوب مطلق بپنداریم و آن را به سختی بر اطرافیانمان تحمیل کنیم .