PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نقد عكس ؛ چرا و چگونه ؟



Mostafa
09-08-2012, 08:53 PM
سلام به همه دوستان گرامي :have a nice day:

همانطور كه در جريان هستيد ، قصد داريم در فروم بخش ويژه اي براي عكاسي ايجاد كنيم .


http://up.avastarco.com/images/rom6opvnuzx2qm79vuf.jpg (http://up.avastarco.com/)

چندي قبل سايتي براي اين كار اختصاص داديم و به اعضاي گرامي هم اعلام كرديم ، اما آن فضا به دليل مشكلات گوناگوني كه داشت ، عملا قابليت هاي لازم را براي رسيدن

به اهداف اصلي نداشت .

اما اكنون مدير فني گرامي فروم ،مشغول راه اندازي نرم افزار جديد و منحصر به فردي براي اين منظور هستند كه ويژگي ها و قابليت هاي بسيار زيادي دارد و مي تواند همه نياز هاي

ما از يك سايت عكاسي پويا را برآورده كند كه البته اميدواريم اين بخش تا پيش از پايان شهريور ، براي استفاده شما عزيزان آماده گردد .

در اين بين بد نديدم كه از اين فرصت استفاده كنم و بحث مهم " نقد عكس " را كه مدت ها در پي ايجاد آن بودم ، به بهانه راه اندازي بخش ويژه عكاسي در فروم ، مطرح كنم .

در اين تاپيك سعي ميكنم به صورت منظم ، مرحله به مرحله و البته خلاصه ، مواردي را در خصوص روش ها و ويژگي هاي نقد عكس خدمت شما عزيزان عرض كنم .

قبل از هر چيز لازم است اين نكته را عرض كنم كه مواردي كه مطرح مي كنم، نظرات شخصي بنده نيست ، بلكه نكات و مطالبي است كه از محضر اساتيدي همچون

استاد نصرالله كسرائيان ، استاد اسماعيل عباسي ، محمد غفوري ، خانم نازي نيوندي و ... آموخته ام و سعي مي كنم تا حد ممكن به مطالب اصلي وفادار باشم .

اميدوارم اين تاپيك آموزش مختصري باشد براي علاقمندان به هنر عكاسي تا شايد بعد از اين با نگاهي متفاوت به هنر عكاسي بپردازند .

ضمنآ از دوستان تقاضا دارم به منظور جلوگيري از منحرف شدن بحث ، مطالب ارزشمند خود را پس از پايان كليت مطالب ، مطرح بفرمايند .

براي شروع كار قصد دارم با پاسخ دادن به سوالات زير بحث را دنبال كنم :

- هنر چيست ؟

- هنر عكاسي چيست ؟

- چرا عكس مي گيريم ؟ ( سوال خيلي مهم )

- عكس موفق چيست ؟

- نقد عكس يعني چه ؟

- چرا و چگونه عكس ها را نقد كنيم ؟


( از همه عزيزاني كه به اين موضوع علاقه دارند ، خواهش مي كنم به سوالات بالا فكر كنند )

ممنون :wink:

Mostafa
09-08-2012, 10:52 PM
در طول تاريخ و در جوامع مختلف تعاريف زيادي از هنر ارائه شده است تا حدي كه گاهي هر گونه توانايي در انسان را به اشتباه " هنر " تلقي كرده اند .

در يونان باستان ، 7 هنر اصلي مطرح بودند كه برخي از مردم به يك يا چند هنر گرايش داشتند

هنر هاي 7 گانه باستاني عبارتند از :

1- آواز ( موسيقي )

2- رقص

3- معماري

4- شعر

5- نقاشي

6- مجسمه سازي

7 - تئاتر ( كه در جهان مدرن ، سينما را هم در اين رده قرار داده اند )


البته هنر هاي ديگري مثل عكاسي هم هستند كه طبيعتآ در بين هنر هاي باستاني جايگاهي نداشته است .

اما ، چه وجه اشتراكي بين همه اين فعاليت هاي بشري وجود داشته كه آنها را در تعريف " هنر " گنجانده است ؟

در حال حاضر معروف ترين تعريف از هنر ، به صورت عبارت زير بيان مي شود :

" هنر ، ابزار و روشي است كه انسان براي بيان احساسات و انديشه هايش بر مي گزيند "

هر چند شايد بتوان تعاريف ديگري را هم مطرح كرد ولي عبارت بالا ، قابل قبول ترين تعريف عمومي از " هنر " است .

فرض كنيد شما در درونتان حسي داريد كه قصد داريد اين حس را به شخص ديگري منتقل كنيد

چه راهي براي بيان حس خود داريد ؟

- با كلام ؟؟؟

اتفاقآ يكي از راه هاي ابراز " احساسات " بيان آن احساس است .

اما متآسفانه همه انسانها قادر نيستند " حس " شان را به راحتي بيان كنند ، چرا كه در اغلب موارد كلمات ، ياراي رساندن احساسات را ندارند

البته ...

دسته اي از افراد هستند كه اين توانايي را دارند كه " حس " خود را در قالب " كلمات " بيان كنند

اين افراد ، همان شاعران هستند ... :have%20a%20nice%20d

كساني كه مي توانند ، حس خود را به شكلي بسيار دقيق و موجز و مختصر بيان كنند ، به طوري كه آن حس به طور كامل ، توسط مخاطب دريافت شود .



هميشه در طول تاريخ بسياري بودند كه مي خواستند حسي نظير دوست داشتن را به مخاطب خود ابراز كنند .

اما واقعآ چه كسي بجز يك شاعر توانمند مي توانسته تا اين حد لطيف و مختصر ، حس خود را به شكلي بيان كند كه تا قرن ها ، نمونه كاملي از يك هنر كامل باشد :






مرا مهر سيه چشمان ، ز سر بيرون نخواهد شد
قضاي آسمان است اين و ديگر گون نخواهد شد


شبي مجنون به ليلي گفت كه اي محبوب بي همتا
تو را عاشق شود پيدا ، .... ولي .. مجنون نخواهد شد !




--------

يادم نرفته دوستان ... :brigade.baka-wolf.c

اينجا تاپيك " نقد عكس " است !!!!

ولي با نگاهي كلي تر ، همه هنر ها از يك خانواده و با يك كاركرد مشخص ايجاد شده اند


كسي مثل حضرت حافظ توانسته حس لطيفش را در قالب كلمات بيان كند .

كسي مثل بتهوون ، احساسش را سوار بر نت هاي موسيقي به گوش شنونده مي فرستد .

كسي با كشيدن طرحي و نقشي مي تواند حسش را به مخاطبش القا كند .

و كسي هم مثل يك عكاس ، حرف ها و احساسش را در قاب يك فريم عكس ، مي نگارد .

هيچ كدام از اين راه ها بر ديگري برتري ندارد ،

مهم انسان است كه بايد راهي براي بيان احساسش بيابد

( راستي زندگي بدون دانستن راهي براي بيان احساسات ، بايد خيلي سخت باشد !!! :crazy:)



فعلا و تا پست بعدي به عكس زير نگاه كنيد و لطفآ بدون اينكه نظرتان را اعلام كنيد ، درباره اش فقط فكر كنيد



http://up.avastarco.com/images/l0obmfsv0v0zb1aegb.jpg (http://up.avastarco.com/)



----


پ ن :


مطالبي كه در اين تاپيك مي نويسم كپي و يا حتي اقتباس از جايي نيست و در لحظه تايپ مي كنم .


به همين دليل ممكن است بعدآ كه خودم دوباره متن را مي خوانم براي درك بهتر ، بعضي جملات را ويرايش كنم .

Mostafa
09-10-2012, 08:48 PM
كلمه عكاسي ، ترجمه ناقصي از واژه " Photo Graphy " است كه معناي تحت الفظي آن " نور نگاري " است .

مي دانيم كه آنچه ما از عالم پيرامونمان مي بينيم ، نه حاصل ِ نور ، بلكه خود نور است كه يا از منبع اصلي و يا از بازتاب آن از روي اشيا به چشم ما مي رسد و فرايند " ديدن " را ايجاد مي كند .

و عكاسي در معناي اصلي آن به معناي ثبت و نگارشي از "نور " دنياي پيرامون ماست .

طبيعتآ انسان از بدو خلقت ، به واسطه داشتن ابزاري به نام چشم ، " ديدن " را تجربه كرده بود .

ولي اين " ديدن " فعلي محدود به زمان بود ؛ كه وقتي بود و ديگر نبود ...

و يكي از كمبود هاي زندگي انسان كه به شدت لمس مي شد ، عدم توانايي او در ثبت و ماندگار كردن ديده ها بود .

انسان خيلي دوست داشت " ديده " هايش را ثبت كند ...

تصويري از عزيزان ، وقايع گذرا ، اتفاقات روز مره ، اسناد و مدارك مهم و .....

اما هيچ ابزاري براي اين كار نداشت

البته نقاشي بود ...

كساني بودند كه با كسب مهارت ، مي توانستند آنچه " مي بينند " را روي كاغذ تصوير كنند .

ولي اين كار ، هم وقت گير بود ، هم بعضا گران بود و از همه مهمتر ، معلوم نبود چقدر با واقعيت تطابق دارد

اما با اختراع دوربين و صنعت عكاسي وضع ، به كلي تغيير كرد

آنچه كه انسان تمايل به ثبت آنرا داشت ، در كوتاه زمان و با قيمت بسيار كمتر و دقت بسيار بيشتر قابل ثبت شد .

( * در اين مقال فرصت پرداختن با تاريخچه عكاسي نيست ، ولي مطالعه آنرا به علاقمندان توصيه مي كنم )

به هر حال ...

ابزار ثبت نور ( دوربين عكاسي ) رفته رفته پيشرفت كرد و از اجداد قطع بزرگ و پدران آنالوگ به فرزندان ديجيتال رسيد .

الآن همه ما مي توانيم به راحتي عكاسي كنيم ...

يعني مي توانيم آنچه را كه مي خواهيم ثبت و ماندگار كنيم

اما سوال بعدي كه در پست بعد به آن مي پردازم اين است :

چرا عكس مي گيريم ؟

لطفا تا زمان ارسال پست بعدي ، درباره عكس زير بينديشيد :



http://up.avastarco.com/images/ba1xebqccfvw1hrw7b5.jpg (http://up.avastarco.com/)


عكاس : شميم ساسان پور

Mostafa
09-13-2012, 10:33 PM
خب ... بعد از طرح دو سوال اول ، مي رسيم به مهمترين سوال اين بحث :

چرا عكس مي گيريم ؟

تاحالا ، وقتي خواستيم دكمه شاتر رو فشار بديم و عكسي بگيريم ، آيا از خودمون پرسيديم كه اين عكس رو براي چي مي گيرم ؟

شايد به نظر برسه كه جواب اين سوال بديهي است ،....

ولي اگر بيشتر دقت كنيد مي بينيد كه اصلا هم اينطور نيست !

چرا عكس مي گيريد ؟

چرا عكس مي گيريم ؟؟

چرا ؟؟؟

----

اما پاسخ اين سوال از دو ديدگاه اساسي قابل بحث است : " مخاطب و نگاه "


ديدگاه اول : (مخاطب )

چرا عكس مي گيريم ؟

- عكس مي گيريم چون مي خواهيم چيزي را ثبت كنيم كه قرار است آن چيز دوباره ديده شود .

اما سوال بعدي اين است كه چه كسي بايد آن چيز را ببيند و اصولا مخاطب آن كيست ؟

اكثرا هنرمندان از طرف مخاطبين با اين سوال روبرو مي شوند كه : " فلان اثر هنري ( شعر ، نقاشي ، عكس و.... ) را چرا و با چه هدفي ايجاد كرديد ؟؟ "

در اين بين هستند هنرمند نما هايي كه با ژستي روشن فكر مآبانه ، پاسخ مي دهند " من اين اثر رو ( حالا عكس يا نقاشي يا هرچي ... ) براي دل خودم ايجاد كردم " :crazy:

براي دل ِ خودم ؟؟!!!!! :rotflol:

يادش بخير ، در كلاس نقد عكس استاد كسرائيان بوديم . يكي از خانم ها تعدادي از عكسايش را آورده بود و درباره شان بحث مي كرديم

استاد شروع كردند به سوال پيچ كردن آن خانم درباره مفهوم عكسش و هدفي كه از آن عكس داشت .

يك دفعه اون خانم كه در دفاع از عكسها حسابي كم آورده بود با لحني مظلومانه گفت : " استاد ؛ .... اصلا من اين عكس ها رو براي دل ِ خودم گرفتم "

يك دفعه استاد گويي كه بهشون بر خورده باشد گفتند : " براي دل ِ خودت ؟؟؟ باشه .... تو ميتوني براي دل خودت عكاسي كني ، ولي فقط بايد اون عكس ها رو در اتاق خوابت ،

به تنهايي نگاه كني و حق نداري اونها رو به كسي نشون بدي !!!

عكسي كه ميخواي اون رو حتي فقط به 1 نفر نشون بدي بايد بتوني از هدفش و مفهومي دفاع كني "

و واقعآ هم همين طور است ....

هنرمند فقط با وجود مخاطب است كه معنا پيدا مي كند و هنر بي مخاطب بيشتر شبيه يك بيماري و خود درگيري است تا چيز ديگر

ما نمي توانيم عكس مان را به نمايش بگذاريم ولي از مخاطب بخواهيم كه نظري ندهد !!!

حد اكثر مي توانيم به زور يا خواهش بخواهيم كه نظرش را اعلام نكند ، اما چه بخواهيم و چه نخواهيم با نمايش 1 عكس ، هدف عكاس ( و حتي گاهي خود عكاس )مورد قضاوت قرار مي گيرد

البته ...

بعضي وقت ها ، بعضي از هنر ها ، مخاطب خاص دارند

يعني مخاطب هم لازم است حواسش و ذهنش براي درك مفاهيم يك اثر هنري تربيت شده باشد

و مخاطبي كه خودش مي داند هنوز آگاهي هاي لازم براي درك و اظهار نظر درباره اثري را ندارد ، نبايد خودش را وارد بحث درباره آن اثر بكند .

( ديديد اين كساني را كه چند وقتي است موسيقي را شروع كرده اند بعد با افتخار مي گويند من كارهاي باخ ، يا شوپن را قبول ندارم !!! آخ، آدم ميخواهد از خجالتشان در بياد !! :banghead:)

اين يعني طرف اصلا كل ماجرا را اشتباهي فهميده و قصد دارد با زير سوال بردن بزرگان يك هنر نامي براي خود دست و پا كند .


يك جمع بندي از اين بحث :

1- هنرمند ، اثرش را براي مخاطبش خلق مي كند و مخاطب اثر هم ناگزير مي انديشد و قضاوت مي كند .

اگر اثري داريم ( مثلا يك عكس ) كه دوست نداريم فضاوت بشود ، نبايد آنرا نمايش بدهيم

2- مخاطب هم بايد براي شروع قضاوت درباره يك اثر ، حد اقل آگاهي لازم براي درك آن اثر را داشته باشد .

3- اگر فكرمي كنيم عكسي ، مخاطب خاص دارد ، بايد آنرا در جاي خاص خودش به نمايش بگذاريم .

* هر جا از نام كلي هنر استفاده كرده ام ، مي توانيد بجاي آن " هنر عكاسي " را قرار دهيد .


در پست بعدي درباره ديدگاه دوم پاسخ به سوال " چرا عكس مي گيريم " ( مسئله نگاه ) بحث مي كنيم .

تا آن موقع اين عكس را ببينيد و درباره آن فكر كنيد :



http://up.avastarco.com/images/6utur68c8o4ckznw8m1.jpg (http://up.avastarco.com/)


عكاس : Martin Waldbauer

Mostafa
09-15-2012, 10:59 PM
خب ، ...

در بخش قبلي در مورد لزوم توجه به ديدگاه مخاطب بحث كرديم .

به طور خلاصه وقتي كه ما عكسي مي گيريم براي اين است كه مي خواهيم چيزي را به كسي نشان بدهيم .

حالا قسمت دوم سوال اين است كه مي خواهيم چه چيزي را به چه كسي نشان بدهيم ؟

( نكته مهم : همين نكات به ظاهر ساده مبناي اصلي داوري در اكثر جشنواره ها است ! )

-----

مثال هايي در مورد مطلب بالا عرض مي كنم :

- ما عكس خانوادگي مي گيريم براي اينكه بتوانيم بعدآ با اعضاي خانواده و آشنايان خاطراتمان را مرور كنيم

( طبيعتآ عكس هاي خانوادگي ما براي كساني كه ما را نمي شناسند هيچ جذابيتي ندارد )

- ما عكس پرسنلي مي گيريم تا به مراكزي كه براي كار اداري عكس لازم دارند ، ارائه كنيم .

( طبيعـتا آن عكس براي ديگران ارزشي ندارد و حتي خانواده ما هم ترجيح مي دهند عكس بهتري از ما را داشته باشند ، نه يك عكس خشك كه فقط حاوي اجزاي صورت است ! )

- ما از دماغمان عكس مي گيريم تا به جراح پلاستيك نشان بدهيم و او هم روي آن عكس ،شكل بيني ما بعد از عمل را برايمان توضيح بدهد !

( ما قطعآ بعد از عمل آن عكس را نابود مي كنيم چون نمي خواهيم هيچ كس آن عكس را ببيند !!!! :)))


مي بينيد ....

هر عكسي ، داراي هدفي و مخاطبي است و ما براي گرفتن يك عكس خوب لازم است هم مخاطب و هم هدف مشخصي داشته باشيم .

اما ادامه بحث را با فرض اينكه مخاطب ما ، مخاطب عام است ، ادامه مي دهيم :

وقتي ما عكس مي گيريم ، در حقيقت مي خواهيم آنچه را كه ديده ايم به ديگران ( مخاطب عام ) نشان بدهيم .

اما مهمترين ، مهمترين و مهمترين ويژگي يك عكاس موفق اين است كه بتواند چيز هايي را به ديگران نشان بدهد كه آنها نديده اند !

يعني يك عكاس بايد آنچه را كه ديگران نمي بينند به آنها نشان بدهد . :advise:

حالا چگونه ممكن است يك عكاس چيزي را ببيند كه ديگران نديده اند :

1- عكاس در زمان و مكاني بوده كه ديگران آنجا نبوده اند

2- عكاس چيز هايي را ديده كه ديگراني كه دقيقآ در همان زمان و مكان بوده اند نديده اند . چون به دنياي اطرافشان دقت كافي ندارند ! ( اين مهمترين خصلت يك عكاس است )

عكاس عمومآ وظيفه دارد چيز هايي كه مردم از دنياي اطرافشان نمي بينند با دوربين عكاسي قيچي كند و جلوي ديد مخاطب قرار دهد !

( اين جمله بسيار معروف است كه مهمترين ابزار كار يك عكاس چشم اوست نه دوربين او !! )

----

فرض كنيد كسي از ميز كار روز مره شما ، همانطور كه هميشه هست ، عكسي بگيرد و آنرا به شما نشان بدهد .

آن عكس چه جذابيتي براي شما خواهد داشت ؟ ....... هيچ !

اما ممكن است مثلا از قسمتي از بافت چوب روي ميز كار شما عكسي بگيرد كه براي شما تازگي داشته باشد ، چون با اينكه عكس همان ميز كار است ،

ولي شما تا بحال به طرح و نقش چوب روي ميز دقت نكرده بوديد !

پس عكاس كارش ديدن و ثبت و نشان دادن آن چيز هايي است كه اكثر مردم نمي بينند .

اما به خاطر تفاوتي كه در ماهيت انواع " ديدني " ها وجود دارد ، آنها را به دسته هاي مختلفي تقسيم بندي كرده اند كه در اصطلاح به آنها ژانر هاي عكاسي مي گوييم .

باز تكرار مي كنم ....

كار عكاس ديدن است :

ديدن واقعيت هايي از جامعه كه كسي به آنها توجه نمي كند ( مستند )

ديدن عناصر مادي ، آنگونه كه ديگران نمي بينند ( آبستره - انتزاعي )

ديدن حسي عميق و حالتي غير ساختگي از يك انسان ( پرتره - انسان )

ديدن اتفاقات و اخبار مهم دنيا ( خبري )

ديدن زيبايي ها ، ريتم ها و جذابيت هاي بصري در طبيعت كه مردم اكثرا به آنها توحهي ندارند ( طبيعت - مناظر )

ديدن ظرافت هاي موجود در عناصر ساده و غير مهم ( Fine Art )

داشتن انديشه اي خاص و ديدن و يافتن راهي براي انتقال آن به وسيله عناصر مادي ( مفهومي - خلاقه )

و ....

و البته ، ثبت همه اينها با دوربين

اگر با اين ديد به هنر عكاسي بنگريم ،در مي يابيم كه قطعآ نگاه ، مقدم بر ثبت آن است .

ثبت عكس كار چندان دشواري نيست و امروزه هر كس با خريد يك دوربين ديجيتال هر چيزي را كه بخواهد مي تواند ثبت كند .

اما آن چيزي كه خريدني نيست ؛ دقت ما ، نوع نگاه ما و حتي ايدئولوژي ماست !

----

سوال اساسي ِ " چرا عكس مي گيريم " هنوز تمام نشده است ...

در ادامه بحث در مورد تاثيري كه يك عكس مي تواند روي مخاطب بگذارد صحبت خواهيم كرد



تمرين مهم :

عكس زير يكي از كارهاي دوست خوبم " داريوش راد " است .

لطفآ قبل از اينكه عنوان عكس را كه با فاصله در پايين عكس نوشته ام بخوانيد ، به عكس نگاه كنيد و سعي كنيد بفهميد عكاس با اين عكس مي خواسته چه مفهومي را منتقل

كند و احتمالآ عنوان عكس چيست .

بعد از اينكه حدس زديد ، پايين عكس را نگاه كنيد و ببينيد عنوان عكس چقدر به حدس شما نزديك بوده است .

( بحث " عنوان عكس " در عكاسي هم موضوع بسيار مهمي است كه بعدآ به آن خواهيم پرداخت )


پس عكس را ببينيد و قبل از ديدن عنوان ، آنرا حدس بزنيد :




http://up.avastarco.com/images/sf2t01jlz7ng6al4zld.jpg (http://up.avastarco.com/)



.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.


عكاس : داريوش راد


عنوان عكس : زندگي روز مره

Mostafa
09-20-2012, 10:03 PM
تا قبل از مطلب بعدي و من باب زنگ تفريح ، مطلبي را خاطره وار در خصوص اهميت " عنوان عكس " خدمتتان مطرح مي كنم :

همانطور كه قبلآ هم اشاره كردم ، همه چيز در عكاسي در خدمت انتقال مفاهيم و احساسات است .

- انتخاب موضوع

- تكنيك هاي عكاسي

- تركيب بندي

- انتخاب تناليته تصویر

....

و عنوان عكس

" عنوان عكس " نبايد به گونه اي باشد كه توصيفي غير واقعي و غير عيني از عكس باشد و نه به گونه اي عينآ همان چيزي باشد كه در عكس مشاهده مي شود .

مثلا فرض كنيد من از يك ميز عكس بگيرم و عنوان عكس را هم بگذارم " ميز " !!!

خب ... بيننده با خودش ميگويد من كه اين " ميز " را دارم مي بينم ... اين عنوان براي چيست !

... از آن طرف فرض كنيد من همان عكس ميز را بگيرم و بعد در عنوان عكس بنويسم " علم بهتر است از ثروت ! "

باز هم بيننده ، رابطه اي بين ميز و آن جمله در عكس نمي يابد و مي فهمد كه من سعي كرده ام ضعف انتقال مفهوم در عكسم را با يك " عنوان غير مرتبط با عكس " جبران كنم !

عنوان عكس فقط قرار است سر نخي از نوع نگاه عكاس به مخاطب بدهد ولا غير !

عنوان عكس ، انشا نيست كه بخواهيم با آن كمبود هاي عكس را جبران كنيم و ضمنآ بهتر است عنوان عكس 1 كلمه يا حد اكثر تركيبي 2 كلمه اي باشد

بگذريم ...


سالها پيش كه در سايت فتو فعاليت مي كردم ، اتفاقي درباره " عنوان " يك عكس رخ داد كه هنوز كه هنوز است فراموش نكرده ام .

دوستي در آن سايت داشتم به نام آقاي " داريوش راد ( رضي الله عنه ) " كه داراي روحياتي خاص بود و خصوصآ در ايجاد تصاوير مفهومي خاص ، هنرمندي چيره دست بود .

يك روز ديدم عكس جالبي با عنواني جالب تر قرار داده بود :




http://up.avastarco.com/images/7837hk8w073t2zxib.jpg (http://up.avastarco.com/)


عكاس : داريوش راد


عنوان عكس : تولّد



( ناگفته نماند كه آن سايت فتو هم مثل سايت عكاسي خودمان بود كه اعضا روي عكس هاي يكديگر نقد و نظر مي نوشتند ;) )


من از اين عكس خيلي خوشم آمد و فكر ميكنم امتياز كامل را هم دادم


اما نظرم را درباره عكس اينطور نوشتم :





ممنون داريوش جان به خاطر اين عكس حوب ، همه چيز عالي است .


ولي این عکست برای من بیشتر از مفهوم تولد ٬ مفهوم خلقت رو تداعي میکنه






اما جوابي كه داريوش به نظر من داد مثل آب يخي بود كه روي من ريختند و جوابش تا همين امروز در گوشم است :




مصطفي جان مرسي به خاطر نظرت


دليل اختلاف ما در مورد عنوان عكس اينه كه تو خودت رو صاحب اون دست ها مي دوني و من خودم رو اون آدمك !





واقعآ اين جمله مثل ضربه اي در ذهن من حك شد كه بفهمم آدم ها چقدر مي تونند تفاوت ديدگاه داشته باشند .



عكاسي ، در حالت متعالي اون مي تونه راوي ايدئولوژي ها باشه .

Mostafa
05-31-2013, 11:54 AM
خب ...

اما تا اينجا به اين موضوع پرداختيم كه " چرا عكس مي گيريم ؟ "

و ديديم كه اصلي ترين و شايد تنها هدف از عكاسي اين است كه ميخواهيم چيزي را به مخاطب مان نشان بدهيم

با قبول اين تعريف ناچاريم اين را هم بپذيريم كه :

"عكاس وقتي اقدام به گرفتن عكسي مي كند ، بايد قبل از هر چيز براي خودش روشن باشد كه هدفش از گرفتن عكس ، نشان دادن چه چيزي به كدام فرد يا افراد است "

بر اين مبنا ، بايد تمام ساختار عكس از همان ابتدا در ذهن عكاس مشخص باشد .

يعني وقتي داريم عكس ميگيريم ، بايد تمام ويژگي هاي آن عكس ، اعم از موضوع ، كادر بندي ، .... و حتي نامي كه قرار است براي اين عكس انتخاب كنيم ، در ذهنمان مشخص باشد .

اينكه كسي در ابتدا عكسي بگيرد ، و بعد در تاريكخانه ( يا پاي سيستم ) تصميم بگيرد كه كادر عكسش را بازسازي كند و برايش نامي انتخاب كند ( يا حتي براي انتخاب نام عكس

از ديگران كمك بگيرد ! ) نشان از اين دارد كه آن عكاس يا تازه كار است يا اينكه آن عكس را اتفاقي گرفته است .

نكته مهم :

گاهي مي شود كه ما يك كادر مشخص از يك موضوع را در نظر داريم ( مثلا از ابتدا كادر مربعي از يك تصوير را در ذهن داريم ) ولي به دليل ضعف ابزار ، امكان ثبت آنرا به همان شكل نداريم .

در اين صورت مشكلي نيست كه عكس را بگيريم و بعد تغييراتي كه در ذهنمان بوده را اعمال كنيم . اما اينكه ابتدا عكس را بي هدف بگيريم و بعد سعي كنيم كادر خوبي از آن استخراج كنيم ،

نشانه بي هدفي عكاس است


اما

عكس موفق چيست ؟

به طور خلاصه ، هر عكسي كه عكاس ،صرفنطر از زيبايي و جدابيت بصري عكس ، بتواند به وسيله آن احساس يا مفاهيم مورد نظرش را به مخاطب القا كند ، عكس موفقي خواهد بود .

يكي از نشانه هاي عكس موفق اين است كه اكثريت مخاطبان مورد نظر ( عام يا خاص ) برداشت يكساني از آن عكس داشته باشند .

براي مثال ، به عكسي كه در پست شماره 2# همين تاپيك قرار گرفته توجه كنيد و سعي كنيد مفهومي كه از اين عكس برداشت مي كنيد را در ذهنتان مرور كنيد .

.
.
.
به احتمال بسيار زياد مفهومي نزديك به " تبعيض " در ذهن اكثر افراد شكل ميگيرد .

چرا كه المانهاي عكس آنقدر گويا هستند كه حتي نيازي به تآمل در مورد درك مفهوم عكس نيست .

اما قرار هم نيست كه هميشه يك عكس موفق همين قدر گويا و روان باشد .

گاهي نياز به تآمل و دقت بيشتري هست .

ادامه دارد ...

Mostafa
05-31-2013, 12:41 PM
قدم بعدي ....

نقد عكس يعني چه ؟

به طور كلي در موضوعات هنري " نقد " به معناي "بيان و توصيف دريافت ها " از آن اثر است و لاغير !

متآسفانه در اكثر موارد " نقد " و " نظر " گاهي مترادف و هم ارز هم بكار مي روند كه البته صحيح نيست .

به طور مشخص در " نقد " يك عكس ما ميتوانيم بگوييم كه چه چيزي را در آن عكس ميبينيم و چه برداشتي داريم .

در نقد عكس ما حق نداريم ايده بدهيم و بگوييم كه عكاس بايد چه مي كرده و چه نمي كرده !

فقط مي توانيم اگر چيزي را دريافت ميكنيم ، آنرا بيان كنيم

اما " نظر " به آن معناست كه ايده بدهيم كه از نظر ما عكاس بايد چكار مي كرده كه عكسش بهتر شود و بتواند مفاهيم مورد نظر را انتقال دهد .

البته در اكثر سايت هاي عكاسي ( حتي سايت هاي حرفه اي ) گاهي نقد و نظر با هم آميخته مي شود .

اما در نقد هاي اساتيد يا بيانيه هاي رسمي كه داوران مسابقات عكاسي از نقد آثار ارائه مي دهند ، هيچ وقت به چنين موردي بر نمي خوريم كه مثلا اعلام كنند فلان عكس بهتر بود چنين شرايطي داشته باشد !

اما ممكن است بگوييد خب اگر كسي عكسي را كه به نظر ما بي ارزش است به ما نشان داد ، بايد چه اظهار نظري در قبال آن بكنيم ؟

جواب اين است كه " هيچ " !!!

مي توانيم به آن عكس نگاه كنيم و بگوييم " خب ...... ؟؟؟؟ :دی "

يا مثلا بگوييم " من هيچ برداشتي از اين عكس ندارم "

كه البته در اكثر سايت هاي عكاسي ، اين مورد يا با عدم تاييد عكس ، يا درج امتيازات پايين توسط افراد ، خود را نشان مي دهد .

پس دقت كنيم كه نقد با نظر خيلي تفاوت دارد .

ما حق نقد عكس را داريم ، اما شايد بهتر باشد در نظر دادن كمي محتاط باشيم ، چون شايد هميشه اين حق را نداشته باشيم ;)

ادامه دارد ....

Mostafa
05-31-2013, 02:12 PM
چرا و چگونه عكس ها را نقد كنيم ؟

در مورد نقد عكس ، همانگونه كه اشاره شد ، هدف اين است كه ببينيم آيا عكس مورد نظر احساس يا مفاهيم خاصي را منتقل ميكند ؟

و اينكه ببينيم عكاس چقدر در مورد انتقال اهداف مورد نظرش موفق بوده است ؟

براي اين منظور لازم است عكس را از هر نظر بررسي كنيم و دريافت هايمان از عكس را مشخص كنيم و ببينيم كه در مجموع چه برداشت يا برداشت هايي خواهيم داشت .

ذكر اين نكته هم ضروري است كه بدانيم اساسآ هر عكس را مي شود از 2 جنبه " مفهومي" و از جنبه " فرمالسيتي و بصري " نقد و بررسي كرد .

هر چند كه تقدم اين 2 نوع نقد ، وابسته به ژانر و دسته بندي عكس مي شود ، اما علي الاصول نقد مفهومي عكس ، در اولويت قرار دارد .




براي اينكه زياد هم از نظرات شخصي خودم استفاده نكرده باشم ، در ادامه اصول و روش نقد عكس را به قلم استاد اسماعيل عباسي (http://hamshahrionline.ir/details/147405)، نقل مي كنم :




نقد عكس را چگونه آغاز كنيم ؟

برای تمرین و نوشتن نقد عکس نکات زیر می‌تواند راهنما و گره‌گشا باشد. تقسیم بندی بر اساس نظر تری برت در کتاب «نقد عکس» انجام گرفته است.


نقد عکس:

سه گام برای نقد عکس

ابتدا به پرسش‌های زیر پاسخ دهید و سپس آن‌ها را روی کاغذ بیاورید. مقاله‌ای بنویسید که دارای مقدمه و مطلبی که حاصل ترکیب چهار عنصر زیر و سرانجام نتیجه‌گیری باشد.



گام اول ، توصیف:

هر آنچه را می بینید فقط توصیف کنید:

الف. عناصر:

چه نوع خطوطی را می‌بینید؟ مستقیم، منحنی یا مورب یا…؟
• چه نوع شکل‌هایی می‌بینید؟ هندسی، غیرهندسی، یا …؟
• چه نوع بافتی می‌بینید؟ زبر، نرم، دانه‌دار، درشت، ریز، پرپشت، و …
•چه رنگ‌هایی می‌بینید؟ روشن، تیره، درخشان، یا اصلا رنگی در کار نیست؟ یا …
• دامنه‌های خاکستری چگونه‌اند؟ پرکنتراست، کم کنتراست، تون‌های گسترده خاکسترِی، و …؟
• عناصر درون عکس چیستند؟ آدم، ساختمان، درخت؟ و …

ب. طرح:

به عناصر ترکیب بندی و سازماندهی هنری تصویر توجه کنید.
• عکس متوازن است؟ توازن موجود در عکس چگونه نشان داده شده است؟
• عکس متقارن است یا نامتقارن؟
• ریتم در عکس دیده می‌شود؟ این ریتم حاصل تکرار است؟ چه چیزی تکرار شده است؟ برای مثال ریتم حاصل تکرار خط، رنگ، شکل، یا چه چیز دیگر است؟
• نقطه کانونی (وضوح) کجاست؟ چه چیزی را در نگاه اول مشاهده می‌کنید؟
• فضا چگونه است؟ ژرف، تخت، یا…؟
• نقاط روشن‌تر در چه بخش‌هایی از عکس قرار گرفته است؟ (برای تشخیص بهتر چشم‌هایتان را نیمه باز کرده و از میان مژه‌ها نگاه کنید.)
• نقاط تیره‌تر در چه بخش‌هایی از عکس قرار گرفته است؟



گام دوم ، تفسیر :

(فقط از روی آنچه که دیده‌اید عکس را معنا کنید. مقصود و معنای عکس چیست؟ گام‌ یک سرنخ‌ها را به دست می‌دهد.)
• آیا عکاس به نسخه‌برداری مستقیم از واقعیت پرداخته است؟
• آیا عکاس می‌خواسته است به بیان احساس و عواطف بپردازد؟
• آیا عکاس به طرح و مبانی هنر توجه کرده است؟
• آیا عنوان عکس در باره مفهوم / یا مقصود عکس سرنخی به دست می دهد؟
• در اغلب عکس‌ها از این عبارات برای بیان مضمون‌ها استفاده می‌شود: قدرت، زیبایی، محبت، جنون، هیجان، شجاعت، پررمز و راز، مرگ، غصه، آرامش، تنهایی، گرایش به عناصر هنری، گرایش به مبانی طراحی



گام سوم. ارزیابی (نتیجه‌گیری) :

ارزيابي كنيد كه :
• عکس تا چه حد در رساندن اندیشه و احساس موفق است.
• مفهوم رساست؟
• آیا معانی متعددی قابل استنباط است؟
• ارزیابی شما باید با بحث و استدلال همراه شود. عکس چرا موفق یا ناموفق است.

"به نقل از وبلاگ استاد اسماعيل عباسي (http://abbasi.akkasee.com/) "

Mostafa
05-31-2013, 09:23 PM
خب دوستان ،

بحث اصلي در مورد چگونگي نقد عكس به پايان رسيد :)

با توجه به ايجاد وقفه اي در پيوستگي مطالب ، پيشنهاد ميكنم دوستاني كه مايل هستند يكبار مطالب را از ابتدا مرور كنند و اگر سوال يا مطلب مرتبطي دارند در ادامه تاپيك مطرح بفرمايند .

انشاالله به زودي تاپيك ديگري در جهت پيشرفت اعضا در خصوص نقد عكس ايجاد ميكنم كه توضيحات لازم در اين زمينه را در همان تاپيك اعلام خواهم كرد

موفق باشيد :)

solh
06-16-2013, 11:47 AM
چند مورد هست که دوست دارم بدونم دوستانی که عموما در این زمینه پیگیر هستن نظرشون رو بگن.

من خودم هیچوقت متوجه این موضوع نمیشم و درک نمیکنم که چرا باید عکسی گرفته بشه و به نمایش در بیاد که میتونه در قالب یک جمله صریح و غیر هنری بیان بشه ، و این موضوع بشدت من رو در رابطه با اکثریت کارایی که میبینم به تضاد دچار میکنه .
البته مشکلی با اینکه تاثیر عکس ممکنه بیشتر باشه یا کار علمی هست و ثبت یا این مسائل ندارم . موضوع من هنر هست و میگم اگر به یک عکس ارزش هنری داده میشه نباید چنین چیزی باشه که بتونیم اون رو بسیار صریح تر و بدون اینکه کسی نفهه بیانش کنیم ، اصولا وقتی چیزی رو میشه صراحتا بیان کرد چه دلیلی میتونه وجود داشته باشه که بیایم اون رو به شکلی بیان کنیم که حتی خیلی ها نمیتونند منظور رو درک کنند .
به نظر من عکاسی هم باید هویت خودش رو بیشتر حفظ کنه و ارتباط مستقیم برقرار کنه نه اینکه به این شکل بخاد خودش رو زیر سلطه ی ابزارهای دیگه ای مثل زبان و (و حتی شکلی از اندیشه ) ببره. عکاسی و اصولا هنر چیزی رو نشون بده که راهی جز اون برای بروزش پیدا نشه(از طرف هنرمند ).
و در یک کلام به نظر کنونی من عکسی که ناظر بتونه اون رو به نحوی توصیف کنه که همگان از اون توصیف اون (که چه چیزی رو نشون میده) خرسند باشند دیگه ارزش هنری نداره چون به صراحت در قالب غیر هنر بیان شده .

و دوم اینکه همانطور که در متن بالا میشد نگاه من رو تشخیص داد، در قالب هنر نگاه برتری اصولا نمیتونه وجود داشته باشه هرچند که ممکنه اکثر(و نه همه) خبرگان در عکاسی در ارزش گذاری اون تا اندازه ای یکسان عمل کنند .
فقط ارزش گذاری در صورتی میتونه شکل منظمی داشته باشه که قالب داشته باشه تا بتونیم آثار رو تفکیک کنیم ، که اصلا هنر هم ویژگیش رهایی از این قالب های معمولا اصولی هست . و فقط جنبه ی تکنیک قابل ارزش گذاری هست .
این رو گفتم چون در یکی عکس های گالری یکی از عکس ها فکر میکنم نه به دلیل تکنیکی بلکه به دلیل اینکه شخصی فکر میکرد مفهومی در عکس وجود نداره تایید نشد . در حالی که به شخصه اون رو میپسندیدم .

رخساره روشنی
06-17-2013, 09:43 AM
چند مورد هست که دوست دارم بدونم دوستانی که عموما در این زمینه پیگیر هستن نظرشون رو بگن.

من خودم هیچوقت متوجه این موضوع نمیشم و درک نمیکنم که چرا باید عکسی گرفته بشه و به نمایش در بیاد که میتونه در قالب یک جمله صریح و غیر هنری بیان بشه ، و این موضوع بشدت من رو در رابطه با اکثریت کارایی که میبینم به تضاد دچار میکنه .
البته مشکلی با اینکه تاثیر عکس ممکنه بیشتر باشه یا کار علمی هست و ثبت یا این مسائل ندارم . موضوع من هنر هست و میگم اگر به یک عکس ارزش هنری داده میشه نباید چنین چیزی باشه که بتونیم اون رو بسیار صریح تر و بدون اینکه کسی نفهه بیانش کنیم ، اصولا وقتی چیزی رو میشه صراحتا بیان کرد چه دلیلی میتونه وجود داشته باشه که بیایم اون رو به شکلی بیان کنیم که حتی خیلی ها نمیتونند منظور رو درک کنند .
به نظر من عکاسی هم باید هویت خودش رو بیشتر حفظ کنه و ارتباط مستقیم برقرار کنه نه اینکه به این شکل بخاد خودش رو زیر سلطه ی ابزارهای دیگه ای مثل زبان و (و حتی شکلی از اندیشه ) ببره. عکاسی و اصولا هنر چیزی رو نشون بده که راهی جز اون برای بروزش پیدا نشه(از طرف هنرمند ).
و در یک کلام به نظر کنونی من عکسی که ناظر بتونه اون رو به نحوی توصیف کنه که همگان از اون توصیف اون (که چه چیزی رو نشون میده) خرسند باشند دیگه ارزش هنری نداره چون به صراحت در قالب غیر هنر بیان شده .

و دوم اینکه همانطور که در متن بالا میشد نگاه من رو تشخیص داد، در قالب هنر نگاه برتری اصولا نمیتونه وجود داشته باشه هرچند که ممکنه اکثر(و نه همه) خبرگان در عکاسی در ارزش گذاری اون تا اندازه ای یکسان عمل کنند .
فقط ارزش گذاری در صورتی میتونه شکل منظمی داشته باشه که قالب داشته باشه تا بتونیم آثار رو تفکیک کنیم ، که اصلا هنر هم ویژگیش رهایی از این قالب های معمولا اصولی هست . و فقط جنبه ی تکنیک قابل ارزش گذاری هست .
این رو گفتم چون در یکی عکس های گالری یکی از عکس ها فکر میکنم نه به دلیل تکنیکی بلکه به دلیل اینکه شخصی فکر میکرد مفهومی در عکس وجود نداره تایید نشد . در حالی که به شخصه اون رو میپسندیدم .

به نظر من برای انتقال یک مفهوم بیان کرن همیشه تنها راه نیست ، خواه اون مفهوم یک واقعیت باشه که به صورت صریح بیان بشه خواه نه
اصلا همین که ما بتونم به راه های مختلفی یک مفهوم رو مثلا در قالب عکس ، شعر ، موسیقی ، کارکاتور یا خیلی چیز های دیگه بیان کنیم خودش یک هنر هست

یکی از عکاسان مشهور دنیا ( که شاید بشه گفت از سخت کوش ترین عکاسان هم بوده است ) آلبرت کان (Albert Kahn) هست اگر فقط چند عکس این عکاس رو ببینید متوجه این خواهید شد که هدف او این بوده است که عکس‌هایی از آدم‌های کشورهای مختلف بگیرد تا از این طریق صلح و فهم متقابل از فرهنگ‌‌ها را تبلیغ کند.
به مدت دو دهه،او عکاسانی را به بیش از ۵۰ کشور دنیا فرستاد. این عکاسان بیشتر از ۱۰۰ ساعت فیلم و ۷۲ هزار عکس از مناظر و شهرها و مردم این کشورها گرفتند.بیشتر عکس ها در مورد زندگی مردم عادی در نقاط ِ دور و نزدیک جهان هست .... از جنگ جهانی اول گرفته تا گرسنگان سومالی و مراسم و آیین های مختلف مردم حتی در ایران

خوب شاید بگید می تونست در قالب چند جلد کتاب و سفرنامه زندگی مردم رو توصیف بکنه اما با عکس هایی که گرفته بود تونست بهتر به هدفش برسه با اینکه اغلب عکس های او خیلی ساده هستن و فقط بیان گر رویداد ها

داخل این لینک (http://www.albertkahn.co.uk/index.html) میتونید بیشتر درباره این عکاس و عکس های او اطلاعات کسب کنید.

نمی دونم تونستم به سوالتون پاسخ بدم یا نه
موفق باشید :)
---------
پی نوشت : بهتر بود سوالاتون رو در قسمت پرسش و پاسخ عمومی عکاسی (http://forum.avastarco.com/forum/showthread.php?913-%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%B4-%D9%88-%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE-%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C-%D8%B9%DA%A9%D8%A7%D8%B3%DB%8C) می پرسیدید

solh
06-17-2013, 10:54 AM
به نظر من برای انتقال یک مفهوم بیان کرن همیشه تنها راه نیست ، خواه اون مفهوم یک واقعیت باشه که به صورت صریح بیان بشه خواه نه
اصلا همین که ما بتونم به راه های مختلفی یک مفهوم رو مثلا در قالب عکس ، شعر ، موسیقی ، کارکاتور یا خیلی چیز های دیگه بیان کنیم خودش یک هنر هست

یکی از عکاسان مشهور دنیا ( که شاید بشه گفت از سخت کوش ترین عکاسان هم بوده است ) آلبرت کان (Albert Kahn) هست اگر فقط چند عکس این عکاس رو ببینید متوجه این خواهید شد که هدف او این بوده است که عکس‌هایی از آدم‌های کشورهای مختلف بگیرد تا از این طریق صلح و فهم متقابل از فرهنگ‌‌ها را تبلیغ کند.
به مدت دو دهه،او عکاسانی را به بیش از ۵۰ کشور دنیا فرستاد. این عکاسان بیشتر از ۱۰۰ ساعت فیلم و ۷۲ هزار عکس از مناظر و شهرها و مردم این کشورها گرفتند.بیشتر عکس ها در مورد زندگی مردم عادی در نقاط ِ دور و نزدیک جهان هست .... از جنگ جهانی اول گرفته تا گرسنگان سومالی و مراسم و آیین های مختلف مردم حتی در ایران

خوب شاید بگید می تونست در قالب چند جلد کتاب و سفرنامه زندگی مردم رو توصیف بکنه اما با عکس هایی که گرفته بود تونست بهتر به هدفش برسه با اینکه اغلب عکس های او خیلی ساده هستن و فقط بیان گر رویداد ها

داخل این لینک (http://www.albertkahn.co.uk/index.html) میتونید بیشتر درباره این عکاس و عکس های او اطلاعات کسب کنید.

نمی دونم تونستم به سوالتون پاسخ بدم یا نه
موفق باشید :)
---------
پی نوشت : بهتر بود سوالاتون رو در قسمت پرسش و پاسخ عمومی عکاسی (http://forum.avastarco.com/forum/showthread.php?913-%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%B4-%D9%88-%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE-%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C-%D8%B9%DA%A9%D8%A7%D8%B3%DB%8C) می پرسیدید

قبلا هم گفتم ، ایشون از نظر من میتونه یه کتاب چاپ کنه عکساش رو بندازه داخلش روش بنویسه فرهنگ های مختلف و... . من به این نمیگم هنر ، حالا هرکی میخاد باشه (مثل اینکه این کار رو هم کردن!) . یه میلغ یا یه نویسنده علمی جاگاه خودش رو داره. . عکسای ایشون به تنهایی معنایی نخواهند داشت(البته با احتیاط) و فقط برای مقایسه شاید علمی به کار میرن .
نمیدونم شاید هم باید گفت به اینها هنر ولی این رو میدونم که هرگز هیچ پژوهشگری توی کتابهای خودش چنین چیزایی رو به عنوان نمادها و جزئی از تاریخ هنر به حساب نمیاره مگر این که بخاد بگه ارزش هنر نزد عامه چقدر بالارفته و هنر نزد عامه تا چه سطحی به حقارت کشیده شده !

نمیشه که بر هر چیزی بگیم هنر ، ایشون رفته هر جا یه عکسی از مردم گرفته ، اگه کارش خیلی خوب بوده عکاس خوبی هست ولی مهارت با هنر تفاوت میکنه. و گرنه تا سال های آینده کامپیوتر ها میشن بهترین هنرمندان جهان !

رخساره روشنی
06-17-2013, 11:17 AM
هنر مجموعه‌ای از آثار یا فرآیندهای ساخت انسان است که در جهت اثرگذاری بر عواطف، احساسات و هوش انسانی و یا به منظور انتقال یک معنا یا مفهوم خلق می‌شوند.

و اما یکی از انواع عکاسی عکاسی خبری است
عکاسی خبری هنری است که برای قصه‌گویی عکاسانه به کار گرفته می‌شود تا زندگی را مستند کند. فتوژورنالیسم ما را به عکس‌هایی ارجاع می‌دهد که یک داستان را بیان می‌کند. در فتوژرنالیسم روایت عکس مقدم بر قضاوت است، یعنی باید عکس، دیگران را به قضاوت بکشد. در فتوژرنالیسم، عنوان یا مضمون مقدم بر عکس است و باید به مخاطبان و بینندگان و کسانی که داوری می‌کنند کمک کند تا خودشان داستان یا ماجرا را کشف کنند.

منبع : ویکی پدیا

پی نوشت : از مدیران عزیز خواهش مند است این بحث رو به تاپیک مربوطه انتقال دهند ممنون :)

solh
06-17-2013, 11:25 AM
هنر مجموعه‌ای از آثار یا فرآیندهای ساخت انسان است که در جهت اثرگذاری بر عواطف، احساسات و هوش انسانی و یا به منظور انتقال یک معنا یا مفهوم خلق می‌شوند.

و اما یکی از انواع عکاسی عکاسی خبری است
عکاسی خبری هنری است که برای قصه‌گویی عکاسانه به کار گرفته می‌شود تا زندگی را مستند کند. فتوژورنالیسم ما را به عکس‌هایی ارجاع می‌دهد که یک داستان را بیان می‌کند. در فتوژرنالیسم روایت عکس مقدم بر قضاوت است، یعنی باید عکس، دیگران را به قضاوت بکشد. در فتوژرنالیسم، عنوان یا مضمون مقدم بر عکس است و باید به مخاطبان و بینندگان و کسانی که داوری می‌کنند کمک کند تا خودشان داستان یا ماجرا را کشف کنند.

منبع : ویکی پدیا

پی نوشت : از مدیران عزیز خواهش مند است این بحث رو به تاپیک مربوطه انتقال دهند ممنون :)

دوست عزیز هنر جایی است که انسان هایی که تمامی عمرشان را بر سر آن گذاشته اند حتی هنوز با هم توافق کوچکی هم در مورد این که هنر چیست ندارند و همیشه بحث در میانشان است در طول تاریخ حتی دعواها بوده و مشاجره هایی که به زندگیشان ختم شده ، هنر فراتر از آن است که کسی بخاد اونم ویکیپدیا که اظهار نظری بکنه که همه بخان جلوش چشم قربان بگن !

من نمیگم که عکس نیست میگم هنر نیست ، در مورد عکس خبری هم من کل رو نفی نمیکنم میگم اکثر کاریی که میبینم اینطورند وگرنه عکس های مورد پسند من بسیاریشون خبری هستن ولی توی اونجا اگر یک عنصر از عکس حذف بشه کل احساسات تغییر میکنه و اصلا عکس دیگه اون عکس نیست و به معنای واقعی بدیعه .

فکر میکنم شما فکر میکنید که باید تا چند سال آینده صبر کرد و دید نظر کامپیوتر ها در مورد اینکه چی هنره و چی نیست چیه . ریاضی نیست که اونقدر نظام مند باشه .

Mostafa
06-20-2013, 04:15 PM
چند مورد هست که دوست دارم بدونم دوستانی که عموما در این زمینه پیگیر هستن نظرشون رو بگن.

من خودم هیچوقت متوجه این موضوع نمیشم و درک نمیکنم که چرا باید عکسی گرفته بشه و به نمایش در بیاد که میتونه در قالب یک جمله صریح و غیر هنری بیان بشه ، و این موضوع بشدت من رو در رابطه با اکثریت کارایی که میبینم به تضاد دچار میکنه ..
.
.
.

سلام جناب Solh عزيز

مطالب شما و خانم روشني رو با دقت مطالعه كردم

اتفاقآ حرف شما كاملا درسته و من هم معتقدم اگر بشه حرفي رو خيلي صريح بيان كرد نيازي به عكس نيست !

اما حالا چرا ...

اين بر ميگرده به تعريف ما از "هنر " كه اتفاقآ تعريفي كاملا مشخص و دقيق داره .

" هنر ، روشي است كه انسان براي بيان احساسات يا مفاهيم مورد نظرش از آن استفاده مي كند "

اين تعريف تقريبآ جامع و كامل است و همه خصوصيات هنر رو در بر ميگيره .

من هم با شما موافقم كه اگر بشه حرفي رو در قالب كلمات زد به شكلي كه مفهوم مورد نظر منتقل بشه ، ديگه نيازي به روش هاي ديگر نيست .

اما ، به نظرتون چند نفر از ما ميتونيم همه احساسات و مفاهيم مون رو در قالب جملان بيان كنيم ؟

احساسات آدميزاد چندان هم ساده نيست و در برخي موارد با پيچيدگي هاي زيادي همراهه

حتي در مورد احساسات ساده هم بيان اونها در قالب كلمات چندان ساده نيست

آدم هاي عادي اگر حس " دوست داشتن " نسبت به كسي داشته باشند ، در كلام ميگويند " دوستت دارم " يا مثلا " عاشقتم ! "

حالا اگر كسي رو خيلي خيلي خيلي .... زياد دوست داشته باشيم ، باز هم واكنشمان در كلام همين است ! (فوقش ميگيم " خيــــــلي دوستت دارم !! )

اما فقط يك شاعر زبردست ميتونه اوج احساس خودش رو از طريق 1 بيت شعر منتقل كنه !

ما مجبوريم بگيم : خيـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــلي دوستت دارم

يا

مي ميرم برات !

اما حافظ ميگه :

ندارم دستت از دامن ، بجز در خاك و آن دم هم

چون بر خاكم روان گردي ، بگيرد دامنت ، گردم

يا

آنچنان مهر تو ام در دل و جان جاي گرفت

كه اگر سر برود ، مهر تو از جان نرود


به نظرتون واقعآ كدومش دلنشين تر و تاثير گذار تره و ميتونه احساس رو بهتر بيان كنه ؟

حالا اگر كسي قريحه شاعري حافظ رو نداشت چه كنه ؟؟؟

ميتونه با موسيقي ، با نقاشي ، با عكاسي و .... حس خودش رو منتقل كنه

لذا اين ها همه راه هاي انتقال مفاهيم و احساس هستند و گونه هاي مختلفي از بيان هنر

و هيچ كدوم بر ديگران برتري ندارند و هركدوم ابزاري هستند كه در دست صاحب هنر مي توانند بيان ظريفي از احساسات و مفاهيم انساني باشند .

اميدوارم با اين توضيحات اندك ، ابهام شما در مورد هنري مثل عكاسي بر طرف شده باشه

موفق باشيد :)

mohsen4465
06-20-2013, 06:41 PM
بنظر من میشه هنر رو در دو کلمه معنی کرد: بیان احساس.
همین دور کلمه بنظر من کاملترین تعریف از هنره.

احساس: مرحله اول خلق هنر خود احساسیه که قراره به شخص دیگری منتقل بشه. اینکه این احساس چی باشه، چه میزان باشه و .... .

بیان: مرحله دوم بیان کردن مرحله اوله. یعنی بیایم و این احساس درونی خودمون رو بشکلی قابل لمس برای دیگران دربیاریم تا احساس ما به اونها القا بشه.

هر دو مرحله بالا برای خلق یک اثر هنری مهم هستن و ضعیف بودن یکی میتونه باعث ضایع شدن دیگری بشه. یک هنرمند عکاس ممکنه احساس بسیار ژرف و عمیقی نسبت به یک منظره داشته باشه اما موقع چکوندن شاتر بخاطر ضعف در تکنیک نتونه احساس خودش رو اونجوری که باید ثبت کنه. یا برعکس یک عکاس دیگری ممکنه بسیار ماهر باشه و خیلی با تکنیک عکس بگیره اما در داخل عکس اون احساس خاصی دیده نشه. در هر دو حالت اثر هنری ارزش خودش رو از دست میده. بزرگترین هنرمندان بنظر من همواره کسانی هستند که هر دو مرحله رو با نهایت دقت انجام بدن. احساسی عمیق داشته باشن و بعد اون احساس رو به بهترین وجه ممکن بیان کنن.

کامپیوتر نمیتونه بهترین هنرمند باشه چون مورد اول یعنی احساس رو نداره. یک انسان کم مهارت هم نمیتونه هنرمند خوبی باشه چون مهارت کافی رو برای بیان احساس خودش نداره. بنابراین هنرمندان مختلف بسته به نوع توانایی خودشون (چیزی که بیشترین مهارت رو در اون دارن) روش های مختلفی رو برای بیان احساساتشون انتخاب میکنن. یکی مهارت زیادی در نویسندگی و داستان پردازی داره و احساساتش رو با نوشتن کتاب بیان میکنه، یکی مهارت زیادی در نقاشی داره و احساساتش رو با قلمو روی بوم نقاشی بیان میکنه، یکی دیگه مهارت زیادی در مجسمه سازی داره و احساسات خودش رو با ساختن مجسمه بیان میکنه، یکی دیگه مهارت زیادی در استفاده از انگشتانش و شنوایی خودش داره و احساس خودش رو با نواختن پیانو بیان میکنه، یکی دیگه هم مهارت زیادی در گرفتن عکس خوب و رعایت نکات تکنیکی اون داره و احساس خودش رو در قالب کادربندی های مختلف از نگاه خودش نسبت به اطرافش بیان میکنه. این ها همگی هنر هستند و درشون احساس وجود داره. فقط نحوه بیانشون فرق داره. :)

solh
06-20-2013, 06:55 PM
سلام جناب Solh عزيز

مطالب شما و خانم روشني رو با دقت مطالعه كردم

اتفاقآ حرف شما كاملا درسته و من هم معتقدم اگر بشه حرفي رو خيلي صريح بيان كرد نيازي به عكس نيست !

اما حالا چرا ...

اين بر ميگرده به تعريف ما از "هنر " كه اتفاقآ تعريفي كاملا مشخص و دقيق داره .

" هنر ، روشي است كه انسان براي بيان احساسات يا مفاهيم مورد نظرش از آن استفاده مي كند "

اين تعريف تقريبآ جامع و كامل است و همه خصوصيات هنر رو در بر ميگيره .

من هم با شما موافقم كه اگر بشه حرفي رو در قالب كلمات زد به شكلي كه مفهوم مورد نظر منتقل بشه ، ديگه نيازي به روش هاي ديگر نيست .

اما ، به نظرتون چند نفر از ما ميتونيم همه احساسات و مفاهيم مون رو در قالب جملان بيان كنيم ؟

احساسات آدميزاد چندان هم ساده نيست و در برخي موارد با پيچيدگي هاي زيادي همراهه

حتي در مورد احساسات ساده هم بيان اونها در قالب كلمات چندان ساده نيست

آدم هاي عادي اگر حس " دوست داشتن " نسبت به كسي داشته باشند ، در كلام ميگويند " دوستت دارم " يا مثلا " عاشقتم ! "

حالا اگر كسي رو خيلي خيلي خيلي .... زياد دوست داشته باشيم ، باز هم واكنشمان در كلام همين است ! (فوقش ميگيم " خيــــــلي دوستت دارم !! )

اما فقط يك شاعر زبردست ميتونه اوج احساس خودش رو از طريق 1 بيت شعر منتقل كنه !

ما مجبوريم بگيم : خيـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــلي دوستت دارم

يا

مي ميرم برات !

اما حافظ ميگه :

ندارم دستت از دامن ، بجز در خاك و آن دم هم

چون بر خاكم روان گردي ، بگيرد دامنت ، گردم

يا

آنچنان مهر تو ام در دل و جان جاي گرفت

كه اگر سر برود ، مهر تو از جان نرود


به نظرتون واقعآ كدومش دلنشين تر و تاثير گذار تره و ميتونه احساس رو بهتر بيان كنه ؟

حالا اگر كسي قريحه شاعري حافظ رو نداشت چه كنه ؟؟؟

ميتونه با موسيقي ، با نقاشي ، با عكاسي و .... حس خودش رو منتقل كنه

لذا اين ها همه راه هاي انتقال مفاهيم و احساس هستند و گونه هاي مختلفي از بيان هنر

و هيچ كدوم بر ديگران برتري ندارند و هركدوم ابزاري هستند كه در دست صاحب هنر مي توانند بيان ظريفي از احساسات و مفاهيم انساني باشند .

اميدوارم با اين توضيحات اندك ، ابهام شما در مورد هنري مثل عكاسي بر طرف شده باشه

موفق باشيد :)

با سلام

در مورد تعریف هنر هم اگر حتی من قبول کنم باید بگم که ارزش چندانی برای من نداره چون اونوقت باید یه نفر بیاد بگه منظورش از مفاهیم چیه ، مثلا افرادی مثل من به مفاهیم به عنوان تنها قسمتی از ساختارها نگاه میکنند . و اصولا تعریف شما چون نمیتونه بگه که چی هنره چی نیست (در عمل) فاقد ارزش و حقیقتا بسیار مبهمه مگر اینکه به قول بعضی ها بیاین و اکروبات بازی دربیارین !

در موارد بعدی هم با شما موافقم اما چند نکته هست .

اول اینکه منظور من اینه که چیزی که بیان میشه باید متفاوت باشه از روش های بیان دیگه و باید هویت داشته باشه و بدیع و ویژه مثل موسیقی یا چیزهایی که چشمان ما در روز میبینه ، اما اگر یک عکس بیاد و بخاد کاری کنه که شخص مورد نظر اول ببینه بعد فکر کنه بعد تجزیه و تحلیل تا منظور رو بفهمه در واقع دیگه چه دلیلی داره که بیایم عکس بگیریم ، مستقیم مقاله ای تحلیلی از شرح وقایع( این جمله من رو یاد داستایوسکی انداخت !) بنویسیم .

اما در مورد نتوانستن بیان احساس ، دقیقا با شما موافقم ولی اینجا اتفاقی میفته که مهمترین قالب فکری من رو در باب این موضوع مشخص میکنه ، و اون همونچیزیه که در پاراگراف قبل گفتم ، شاخص بودن .بیت حافظ بیتی برای آن منظور که شما گفتید میتواند باشد ولی بیش از آن هم چیزی است ! چیزی فراتر از مفهوم فکر منطقیه . شکل گرفته در ذهن ، فضا سازی ،کاربرد ساختارها و در نتیجه ارتباط مستقیم (در صورت شناخت کافی داشتن خواننده) و چیزی که برش تاکید دارم وجود عناصر ناشناخته . خلق کردن .

بنظر من میشه هنر رو در دو کلمه معنی کرد: بیان احساس.
همین دور کلمه بنظر من کاملترین تعریف از هنره.

احساس: مرحله اول خلق هنر خود احساسیه که قراره به شخص دیگری منتقل بشه. اینکه این احساس چی باشه، چه میزان باشه و .... .

بیان: مرحله دوم بیان کردن مرحله اوله. یعنی بیایم و این احساس درونی خودمون رو بشکلی قابل لمس برای دیگران دربیاریم تا احساس ما به اونها القا بشه.

هر دو مرحله بالا برای خلق یک اثر هنری مهم هستن و ضعیف بودن یکی میتونه باعث ضایع شدن دیگری بشه. یک هنرمند عکاس ممکنه احساس بسیار ژرف و عمیقی نسبت به یک منظره داشته باشه اما موقع چکوندن شاتر بخاطر ضعف در تکنیک نتونه احساس خودش رو اونجوری که باید ثبت کنه. یا برعکس یک عکاس دیگری ممکنه بسیار ماهر باشه و خیلی با تکنیک عکس بگیره اما در داخل عکس اون احساس خاصی دیده نشه. در هر دو حالت اثر هنری ارزش خودش رو از دست میده. بزرگترین هنرمندان بنظر من همواره کسانی هستند که هر دو مرحله رو با نهایت دقت انجام بدن. احساسی عمیق داشته باشن و بعد اون احساس رو به بهترین وجه ممکن بیان کنن.

کامپیوتر نمیتونه بهترین هنرمند باشه چون مورد اول یعنی احساس رو نداره. یک انسان کم مهارت هم نمیتونه هنرمند خوبی باشه چون مهارت کافی رو برای بیان احساس خودش نداره. بنابراین هنرمندان مختلف بسته به نوع توانایی خودشون (چیزی که بیشترین مهارت رو در اون دارن) روش های مختلفی رو برای بیان احساساتشون انتخاب میکنن. یکی مهارت زیادی در نویسندگی و داستان پردازی داره و احساساتش رو با نوشتن کتاب بیان میکنه، یکی مهارت زیادی در نقاشی داره و احساساتش رو با قلمو روی بوم نقاشی بیان میکنه، یکی دیگه مهارت زیادی در مجسمه سازی داره و احساسات خودش رو با ساختن مجسمه بیان میکنه، یکی دیگه مهارت زیادی در استفاده از انگشتانش و شنوایی خودش داره و احساس خودش رو با نواختن پیانو بیان میکنه، یکی دیگه هم مهارت زیادی در گرفتن عکس خوب و رعایت نکات تکنیکی اون داره و احساس خودش رو در قالب کادربندی های مختلف از نگاه خودش نسبت به اطرافش بیان میکنه. این ها همگی هنر هستند و درشون احساس وجود داره. فقط نحوه بیانشون فرق داره. :)

چیزایی که شما گفتین در اول در واقع مجادله بزرگیه ، از ناتورالیست بگیرین و در نهایت که به ساختارگرایی برسین خیلی از این چیزایی که شما میگین چنگ میخورن . برای مثال خود من فکر میکنم اصولا بیان تنها قسمتی از احساسه (البته کلمه ای به معنای عامه پسندش ) و ارتباط مستقیم در صورت کارکردن روی بیان دچار خدچه میشه . و اگر ارتباطی میخاد شکل بگیره در نهایت باید ناشی از تجربه ها و درونی کردن باشه .

dorsaa
11-21-2013, 02:32 PM
az dide man ax na mafhume tavalod dare na mafhume khelghat hata agar dar vaghe dare khelghati surat migire.
sakhtare ax ro intor didam :hojume tariki(hamrah ba forme tize pichgushti) az balaye kadr k hese sangini ijad karde b ruye sefidi adamak ..bishtar ehsase hujume tariki b sefidi. marg.


از دیده من عکس نه مفهوم تولد داره نه مفهوم خلقت حتا اگر در واقع داره خلقتی صورت میگیره.
ساختار عکس رو اینطور دیدم :هجوم تاریکی‌(همراه با فرم تیز پیچگوشتی) از بالای کادر ک حس سنگینی‌ ایجاد کرده ب روی سفیدی آدمک ..بیشتر احساس هجوم تاریکی‌ ب سفیدی. مرگ.

--------------------------------------------------------------------------------
پ.م
لطفا مطالب خود را به صورت فارسی تایپ نمایید. میتوانید از http://www.behnevis.com/ استفاده کنید.