گشت رصدی ، قصر بهرام - 28 و 29 مهر

[Mostafa]

سلام به همه اعضا گرامي

مركز نجوم آوااستار در نظر دارد در تاريخ پنجشنبه و جمعه 28 و 29 مهر ماه گشت رصدي برگزار كند

مكان : كاروانسراي قصر بهرام

اطلاعات بيشتر در بخش اصلي سايت موجود است .

http://www.avastarco.com/tours.asp

در این برنامه قصد داریم تا با استفاده از یک دستگاه تلسکوپ 11 اینچ اشمیت - کاسگرین سلسترون تجربه جدیدی در رصد اجرام اعماق آسمان ایجاد کنیم .


اين تاپيك جهت اطلاع رسانی و اعلام پيشنهادات براي برگزاري بهتر برنامه ايجاد شده است .


* ضمنآ اعضای فعال فروم آوا استار از 20% و اعضای ممتاز از 30 % تخفیف برخوردار خواهند شد .

[maximix]

بسم الله نور سماوات و الارض

همیشه اولین ها در ذهن هر آدمی می ماند ، خاص می ماند ، و همیشه تازه می ماند ، حتی اگر بیست سال بعد هم باز آن را مرور کنی ، انگار که چند ساعتی بیشتر از آن لحظات خوب نگذشته است. مثل معلم اول دبستان ، مثل اولین دوست مدرسه ، مثل اولین نمره بیست ، مثل خیلی از اولین های دیگر !!! مثل اولین رصد نجومی!
من سینا 23 ساله از تهران در تاریخ 28 مهر سال یکهزار و سیصدو نود هجری خورشیدی در کنار جمعی از دوستان خوب آوا استار اولین رصد نجومی خودم را تجربه کردم!
همیشه باید علاقه ای وجود داشته باشد تا هر انسانی به سمتی کشیده شود ، علاقه ی من از یک شب مشاهده آسمان پر ستاره در مسیر بازگشت از اصفهان در اتوبان اصفهان به تهران شکل گرفت ! و دوست داشتم باز هم برایم اتفاق بیفتد که به زیر این آسمان بزرگ بنشینم و به این همه زیبایی زل بزنم.
تا رصد قصر بهرام رخ داد و این افتخار نصیب من شد تا در کنار دوست عزیزم محا و از طر یق وی به این سفر نجومی راه پیدا کنم.
خوب مثل هر اولین باری برایم در ابتدا کمی همگون شدن با جمع سخت بود ، مخصوصا" جمعی که سرشار از عاشقان فن و مدیران فن بود!
یکی از الزامات هر تجربه ی جدید آن هم از نوع علمی ، کمی آشنایی با مقدمات و سر فصل هاست ، که این زحمت به دوش کسی جز محای عزیز نبود.
خوب آداب سفر کمی متفاوت است ، اگر می خواهی همسفر خوبی باشی باید با جمع باشی ، که البته مقدار زیادی از زحمت همگون شدن با جمع را خود دوستان خون گرم آوا استاری از دوش ما برداشتند ، با لبخندهایشان ، با حرفهایشان ، با باب آشنایی باز کردنشان و ... .
خیلی چیز ها در این سفر نو بود و جنسش با بقیه سفر ها فرق می کرد ، از جمله اینکه از همان اول می توانستم شوق تک تک آدم ها را برای رسیدن به مقصد حس کنم و علاقه را به موضوعی که در پیش هستند را بفهمم ، از همان اول برایم عجیب بود و می خواستم زود تر ببینم ، که همه این آدم های دوست داشتنی پی چه می گردند و یا بهتر بگویم در این آسمان چه دیدند که اگر هزار بار دیگر هم به این سفر ها بیایند باز هم سیر نمی شوند!
فکر می کنم از معدود جمع هایی باشد که شما بتوانید در آن انسان ها با جنس های مختلف ، با عقاید مختلف با سنین مختلف را در آن پیدا کنید ولی در عین این همه تفاوت شیرین و البته محترم یک وحدت علاقه را مشاهده کنید ، به نظرم این جمع ها ارزشمند و البته ارزشمنتر از آن کسانی هستند که این جمع را تشکیل داده اند و کسانی که در گردهمایی این جمع ها تلاش کرده اند و برای حفظ آن می کوشند.
من در این سفر مردی را دیدم ، با تمام حرفه ای بودنش در شغل خود ، باز هم علاقه اش را با هیچ چیز دیگر عوض نمی کرد ، کسانی را دیدم که از دور دست ها ، از شهر های مختلف با تمام مشغله و سختی ها خود را رسانده اند تا بتوانند یکبار دیگر آسمان پر رمز و راز خدا را جستجو کنند.
مادری را دیدم که به عشق فرزند خود احترام گذاشته و پا به پای او به سفر کویر آمده!
از همه ی این نکات مهم که گذر کنیم به اصل سفر می رسیم به لحظه ای که بعد از مسافتی طولانی و در عمق تاریکی شب به قصر بهرام می رسیم و از همان اول ناگهانی عاشق می شوی ، وقتی جایی را می بینی وقتی آسمانی را می بینی که شاید تنها در خیال و یا فیلم و یا تصاویر آن را دیده ای و خیال پردازی کرده ای! عاشق می شوی و بهتر بگویم عاشق تر می شوی ، عاشق خدا می شوی و از هر لحظه لذت بردن از این آسمان به عظمتش پی می بری.
به پشت بام کاروانسرا که می رسی بی درنگ ، در یک چشم به هم زدن می بینی همه و همه در حال جستجو هستند ، هر کس به یک عشق و به یک هدف !
من هم که هنوز گیج میزنم و نمی دانم از کجا شروع کنم ، و محو زیبایی ها و پر از سوال !
نمی خواهم به شرح جزئیات به پردازم و گزاف بگویم ، هر آنچه که بود دیده شد ، از زحمت های زیاد مدیران و آقای مدیر و خانم مدیر و غیره و غیره ، که از ته دل از آن ها ممنونم که بسیار تلاش کردند و یکی دیگر از اولین های زندگی مرا به زیبایی رقم زدند.
این سفر برای من درس ها داشت : آسمان پر ستاره اش تنهایی را از یاد من برد ، خدا را به من نزدیک کرد ، با طلوع هایش امید بخشید و با غروب هایش بیمناکم کرد ، دیگر اگر یکبار دیگر آسمانی پر ستاره ببینیم گیج نیستم و می توانم حد اقل چندتایی صورت فلکی را نشان دهم و خوشه پروین را با چشمان نشانه بروم و شهاب های جباری را با چشمانی پر از حیرت نظاره گر باشم و . . . .
القصه درود بر شما دوستان آوایی ، که با علایقتان به آسمان برای من حقیر پر از درس بودید.

وسلام
سینا سهیلی ( ساقی )

[Mostafa]

این هم چند عکس نسبتآ نجومی دیگه :

[karimisss]

در همان محلی که برای تماشای آی اس اس ایستاده بودیم این عکس را انداختیم .



غروب خورشید



جمعیت دوستان



تصویر برداری از موزها



جناب صادقیان در حال عکس برداری ( منتظر عکسهایشان هستیم )



طلوع خورشید

[Astronomer]

خوب ممنون از دوستاني كه گزارش هاي عالي و عكس هاي زيباشون رو قرار دادند به خصوص خانم كريميس و جناب اوريون!!!

و اما كمي از داستان شب بگم چون تقريبا دوربين هاي غير حرفه اي ديگه در شب كاري نميكنند تا صبح...

هوا تاريك شده بود! سوار ماشين شديم تا بعد از ديدن ايستگاه فضايي راهي قصر بهرام بشيم. تو ماشين ما كه بساط پانتوميم به راه شد و از طيف هاي مختلف كلمه بيان شد نجومي و غير نجومي، راحت در حد يه حركت بدن و سخت تا حد خودتو بكشي نفهمن... بعد هم اندكي آواز دسته جمعي و رسيدن به قصر بهرام!

از ماشين پياده شديم واقعا آسمون بدجوري جلبمون كرد... عده اي هم تو كاروانسرا بودند و ذغال و اينطور حرف ها براه كرده بودند.(بگذريم!)
استقرار در پشت بام قصر بهرام انجام ميگرفت! اولين چيزي كه حتي قبل از جابجايي كامل درخواست شد گاراد بود كه خوب با دوچشمي جناب شعبانب، دوچشمي بنده، تلسكوپ 8 و 11 و ... از هر مدلي كه فكرشو بكنيد اين جرم گرفته شد و ديده شد. البته بعد از طلوع ماه آقاي شعباني با دوچشميشون و تلسكوپ8اينچي و بنده با دوچشميم به دنبال النين افتاديم كه نتنستم دنبالشو بگيرم چون مثل اينكه دنباله نداشت... خوده ماه هم سوژه جالبي بود.

حالا بالكل كلي جرم و اينا توسط 11اينچي گرفته شد و همه ديدند.
تيم آسمان شب هم چندتا كلاس عكاسي با جناب امام گرفت و با من و احسان هم معرفي دو تا پروژه گرفته شد كه حالا قرار شد تعداد اونها به 6تايي برسه و تصاوير بقيه هم بعدا گرفته ميشه!!!

صبح كه ديگه يه عده خواب و يه عده منجمد بودند كمي دور هم جمع شديم و حرف زديم و شعر خونديم و بعضي ها با گيتاربرقي به عرفان رسونديم و آقاي امام و فروغي داستان هايي از جن در آوا رو گفتند و ديگه همه منتظر يه طلوع خوب بودند... اين هم شاهدش:

4تاعكاس تو تصوير بالا و يه فيلمبردار و يه عكاس هم اونبر بودن كه تو عكس نيوفتاد...

[Astronomer]

اين پست تعدادي تصوير بدون روايت گري:
(براي كمي توضيح، مأوس را روي تصوير نگاه داريد)

ملت گشنن خوب!!

[Astronomer]

در اين پست طلوع رو از 3 نقطه مختلف و 3دوربين مختلف در قصربهرام ميبينيد.

عكس اول از بنده و در جنوبي ترين حالت، عكس دوم از اوريون و در بين ما3نفر و عكس سوم از محمدرضا و در شمالي ترين نقطه كاروانسرا.... ببينيد چه ميكنه اين اختلاف منظر!!!

ما 3 نفر عكاس هاي عكس هاي بالا:

[na3r]

جای ما هم خالی .... امیدوارم که مثل همیشه به همه خوش گذشته باشه. از اینکه در جمع دوستان نبودم واقعا حسرت خوردم...
مشتاق دیدار همه دوستان قدیمی و آشنایی با رفقای جدید...

[Ehsan]

دوستان نهیبی دادند که بنده هم عکس بگذارم با وجود این که سرما خوردم و در حال ِ رایزنی با جناب ِ عزرائیل هستم که بی خیال ِ بنده بشه با این حال تعدادی عکس سلکت کردم که قرار میگذارم.

اولین عکس ، عکس ِ دسته جمعی هستش که قبل از حرکت گرفتیم:

شب یه عکس ِ نیمه نجومی هم زدیم به بدن البته اصلا حس و حال ِ ادیت نداشتم بنا بر این فقط یه لایه اضافه کردم که نویزا کم بشن!!!!!!

این هم آخرای ِ رصد که دیگه دوستان زده بودن تو کار ِ عکاسی ......

و این هم آقای صادقیان در حال ِ عکاسی از خورشید بر گنبد ِ قصر ِ بهرام....

و این هم کمی قبل از رفتن هستش لوله ی آب ِ جلوی ِ در ترکیده بود و آب میزد بیرون ما هم که عشق ِ این جور چیزا البته زیاد خوب نشد!

اگر حال داشتم چند تا عکس ِ دیگه هم هست می گذارم در غیر این صورت.........

[sasan20oo20]

من اینو بگم که جز بعضیا قرار نگیرم!!!من فقط چند تا عکس بی هوا گرفتم(البته بیشتر مامانم گرفته تا من!)فکر کنم فقط یکیش sasan20oo20 حواسش هست!!!اگه میخواین بگین که بذارم
یه عکسم تو اوتوبوس از بانوان گرامی که ته نشسته بودن مامانم گرفته ولی مثه اینکه نمیشه عکس خانومارو تکی بذاریم(اگه میشه بگین که بذارم)البته بازم عکس هست ولی بازم خونومان!!!
راستی یادم رفت یکی دیگه از القاب آقای صادقیانو بگم!!!!جاسوس دوجانبه
دیگه زحمت گزارشم که دوستان کشیدن و دارن میکشن هنوز(مثله اینکه).دستشونم درد نکنه!

کی من ؟؟؟؟
من چیزی یادم نمیاد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خوب بزارین ببینم چیه البته اگه مورد دار هست پیام خصوصی کنین تا ابروم نره مثل اون عکسی که اقای رضایی گذاشتن

[stargazer]

خب بالاخره بنده هم رسیدم یزد و تمام عکسها و گزارشات دوستان رو دیدمو لذت بردم. فقط موندم با این همه عکسو گزارش دیگه چی مونده که من بگم. ولی اشکال نداره منم از زبون خودم گزارش میدم ( البته بدون عکس )

خب حدودای ساعت 10.30 بود که به همراه سانرایز به آوا استار رسیدیم و دیدیم جمع دوستان جمع هست. از دیدن دوباره دوستان علی الخصوص خانوم حدادی،آقای امام، sh*، sunrise، آسمون (که بار اولی بود که میدیدمش) و مدیران دیگه که حضور داشتند، خیلی خوشحال شدم (و البته که جای مدیران دیگه هم بسیار خالی بود از جمله، خانومها Setare KOchOlO و بنیادی (که البته یه سر زدن و رفع دلتنگی شد)، و جنابان نوری، اکبرنیا، Fowad، Zalim Koylakayev، پناهنده) جای همه دوستانی که نبودن خالی بود و خالی کردیم و از تون یاد کردیم.

همگی هیجان این سفر رو داشتیم و از بودن در کنار دوستان شاد و مسرور بودیم. این بین آقای امام و خانوم حدادی هم مدام در حال رفت و آمد و جنب و جوش بودن و برای این برنامه زحمت میکشیدن. و همونطور که دوستان دیگه هم اشاره کردن برخی از دوستان با اینکه نمی تونستن بیان رصد ولی به موسسه سر زدن و از دوستان دیدار کردن

دیگه کم کم همراهان رصد جمع شدن دم موسسه و همگی سوار بر اتوبوسهای مشخص شده شدیم و البته با قدری تاخیر و انتظار کشیدن برای دوستانی که با تاخیر اومدن سفرمون رو آغاز کردیم به سمت قصر بهرام.

خاطرات بین راه:

تعریف کردن خاطرات دوستان، آشناییها و دوستیهای جدید، آشنایی با سلایق همدیگه در مورد موسیقی و هنرهای دیگه، شیطنتهای بامزه، شادیهای اردویی (که منو یاد اردوهای مدرسه مینداخت)، شوخیهای دوستانه، شعر و آواز خواندنهای دست جمعی، بازیهای معروف رصدی مثل مشاعره و پانتومیم که ابتدا در بین خانومها شروع شد چون آقایون پایه نبودن قبلش ما شروع کردیم تا اینکه آقایونم قبول کردن این بازی رو ادامه بدن دو گروه شدیم یعنی دو ستون چپ و راست صندلیها که گروه آقای امام ظاهرا برنده شدن اونم به لطف آقای امام و آقای مهرجو که اکثر حدسها رو ایشون میزدن و درست هم می گفتن (یعنی اگه آقای مهرجو رو نداشتین چیکار میکردین (ادامه کُریهای قبلی )

این بین دومرتبه هم توقف داشتیم یبار برای خرید ناهار و یه بارم برای دیدن آی اس اس (که عکسهاشو دوستان قرار دادن). انتهای پانتومیم هم رسیدیم به قصر بهرام که شب شده بود و مشغول تخلیه اسبابها و اپتیکها شدیم و به بالای بام قصر بهرام منتقل کردیم البته هرکی تونست کمک کردو گوشه ایشو گرفت اما بیشتر زحمات روی دوش آقای امام، خانوم حدادی، آقای صادقیان و آقای فروغی بود (واقعا خسته نباشید بلند بالا میگم به همتون. دست گلتون درد نکنه ).

خاطرات شب رصد:

بعد از نماز رفتیم سراغ رصد که اول از همه دنباله دار گاراد رو از 11 اینچی مشاهده کردیم که به نظرم خیلی با اون چیزی که تو یزد دیده بودم فرقی نداشت فقط مرکزش پرنورتر بود بعد از اون به همراه سارا سعی کردیم با اپتیک خودش هم اونو پیدا کنیم که موفق هم شدیم بعد از گاراد به همراه سارا و سانرایز برخی اجرام رو کار کردیم ( البته سانرایز جان ثابت نبودن و به همه سرکشی میکردن ) چون سارا جان ازم خواسته بود بهش کمک کنم همون اندکی که بلد بودمو یادش دادم و بیشتر اجرامی رو هم که توی گزارشش ذکر کرد رو خودش گرفت . بعد از اون سعی کردیم به همراه جناب رضاش دنباله دارالنین رو هم پیدا کنیم ایشون با اپتیک خودشون و منو سارا هم با اپتیک سارا، که بعد از بارها تلاش نتونستیم چون نزدیک نور ماه بود و نور ماه اذیت میکرد (میدونم من نتونستم بگیرمش اما شاید جناب رضاش تونسته باشن) این بین هم نظاره گر تصویربرداری ها و تهیه گزارشات گروه آسمان شب هم بودیم، به اپتیکهای دوستان و همینطور اپتیکهای عالی آوا استار هم سر میزدیم که واقعا تصاویر خوبی داشتن مخصوصا وقتی مشتری و اقمارش و سحابی زیبای جبار و همینطور خوشه های دیگه ای رو که باهاشون میدیدی، عکسهای دوستان که زیبا و بعضا فوق العاده هم بودن رو تماشا میکردیم، همینطور عکسهای دست جمعی گرفتیم که هنرمندانه توسط آقای امام گرفته شدن و دیدینشون؛ یه سری از دوستان اسکچ کشیدن که اونا رو هم دیدیم، یکیشو گمونم ساسان کشیده بودن از ذات الکرسی و خوبم کشیده بودن؛ گپ میزدیم؛ از سرما میلرزیدیم (یعنی یخ زدیم همچون قندیل ) و بعضیام مثل آقای فروغی با تی شرت بودن تا صبح و سردشون نبود ؛ دور آتیش به خاکستر نشسته جمع شدیم تا شاید کمی گرم بشیم، عده ای رفتن داخل حوض خالی وسط کاروانسرا و چمباتمه زدن و آهنگی رو زمزمه میکردن که گمونم از شدت سرما بود ؛ به گفتگوهای درون سازمانی آذری زبانها گوش میدادیمو هیچی نمی فهمیدیم و از دوستان میخاستیم زیرنویس فارسی برن ؛ موقع شام به آوازهای دوستان که زمزمه بود گوش میدادیم ؛ بعضیا هی شهاب دیدنو من شانس نداشتم بجز چندتایی ببینم ؛

[راستی دو مورد:

1- یه غلق(املاش درسته؟) خوبی رو هم که آقای امام داشتن به دوستان یاد میدادن برای رصد و جرم گیری با دوربین دو چشمی، بنده هم شنیدم و واسم جالب بود و نکته ای بود که در این رصد یاد گرفتم

2- دوتا جرم مشکل رو هم که قبلا نتونسته بودم بگیرمو گرفتم و آقای امام تاییدش کردن و تشویق البته (ممنون آقا مدیر ) ]

قسمت اجنه و داستانهای مربوطه هم زمانی بوده که بنده رفتم 1 ساعت بخوابم که از سرما چوب شدم، وقتیم پا شدم دیدم اوهههه همه دوربین بدست یه سمت رو نشونه رفتن که چه خبرههه؟؟ تازه فهمیدم میخان از طلوع آفتاب عکس بگیرن اونم در چه موقعیتهاییی، آقای امام هم هی حرص میخوردن آقا ... بیا پاییین، آقا نایست، یهو میفتی پایینا، آخه اونجام جاست رفتی عکاسی ، خلاصه امان از شیطونی بعضیا
بعدم عکسهایی با ژستهای مختلف با خورشید و بی خورشید اعم از گانگستری، قلبی، اشاره ای، بی نظمو با نظم و الی آخر (که مشاهده کردین عکسهاشو)

بعد از عکاسی هم صبحانه رو خوردیم جای همگی خالی (آهان یاد نونای شب قبلو شترها هم بخیر ) چه صبحونه ایییی نشستیم با دوستان دور هم روی زیر انداز مشغول صبحونه خوردن که باد زد زیر زیراندازو چاییا برگشت نونها هم که اگه نگرفته بودیمشون باد برده بود خلاصه با چه مشقتی صبحونه خوردیم دو نفرو نگه داشتیم گفتیم بیاین پا بزارین لبه زیرانداز تا ما بتونیم صبحونه بخوریم

بعد از صبحانه هم جمع کردن وسایل و گرفتن عکسهای دست جمعی ساده و پانوراما (که ایشالا عکسهای پانوراما رو هم قرار میدن ) و سوار بر اتوبوسها شدن، که دیدیم بلللله لاستیک ماشین ما پنچر شده و خب قدری تعویضش طول کشید اما خب بالاخره حرکت کردیم به سمت تهران. در طول مسیر مدتی رو اکثریت خواب بودن و بعد هم قدری شیطنتو خنده تا اینکه رسیدیم به مقصد و باز لحظه خداحافظی و شروع دلتنگیها و حسرت شب رصدی خوب و خوش همراه با دوستیهای جدید و قدیمی که با هم داشتیم و باتمام رسید و باز انتظار برای رسیدن یک شب خوب رصدی دیگر و دیدار دوباره با دوستان قدیم و جدید. دلم واسه همتون تنگ شده

جای تک تکتون خالی بود و تا جایی که یادمون بود اسماً ازتون یاد کردیم.

در آخر باز هم از تمام زحماتی که دوستان و در رأس اونا آقای امام و خانوم حدادی کشیدن تشکر می کنم و بهشون خسته نباشید عرض می کنم. و خوشحالم که این سفر واسه همه دوستان خاطره انگیز بوده و به همه خوش گذشته. این سفر فکر می کنم از همه نظر بین سفرهای دیگۀ آوا رکورد شکسته، از نظر تعداد، عکسها، گزارشات، و حضور شهرستانهای دیگه هم جای تبریک داره هم جای قدردانی و تشکر همه دوستان.

به امید شبهای رصدی بهتر، پربارتر و خاطره انگیزتر به همراه تمام شما دوستان عزیز آوایی