مدتهای مدیدی بود دلم هوای کویر خرانق کرده بود.بهتر است بگم دلمان؛ من و دوستان منجمم. کویری آرام و زیبا که در قلب آن روستای باستانی خرانق قرار دارد. روستایی به قدمت 3هزار سال(طبق برخی از منابع)با کمتر از 200 نفر سکنه ی متغیر در 80 کیلومتری شرق یزد. این روستا را یزدی ها خوب میشناسند. چون هر یزدی که بخواهد از نزدیکترین راه به زیارت امام هشتم برود باید از کنار خرانق رد شود.
قرار نیست خرانق را زیاد معرفی کنم. سعی میکنم در مطلبی جداگانه خرانق را کاملا توضیح دهم.
و اما بعد.....
یادمه هر وقت از بابا می خواستم واسم انشاء بگه(با هرموضوعی که میخواست باشه) اینجور میگفت: میدانیم گاو فایده های بسیاری دارد، از شیر آن ماست و پنیر و... ، از پوست آن کفش و از شاخ آن چاقو و خلاصه انقد میگفت تا بگی باشه بابا خودم مینویسم
حالام ما هم میدانیم رصد فایده های بسیاری دارد، از جمله هرنوع شیطونی، ترسوندن خلق الله و... اگه فرصت شد رصد ستارگان آسمان خدا
یه عکس با پشت صحنه منار جنبان:
خرانق برای این دسته فعالیتهای پربار رصدی بسیار جای مناسبیه. دنبال فرصتی بودیم برای برگزاری رصد خرانق آنهم با دوستان. بهانه جور شد انهم دوتا. اولین بهانه برگزاری نخستین رصد رسمی با نام "گروه رصدی آرشیدا" بود و دومین بهانه که خیلی هم شیرین بود تولد آقای سلطانی دوست عزیز بنده بود که البته 27 تیر تولدش بود و ما قرار بود 30 ام بهش تبریک بگیم.
پنجشنبه 30 تیر حدود 36نفر از دوستان آشنا و غیر آشنا و نو و کهنه و جدید و قدیمی پا در رکاب مینی بوس کردند و راهی دیار خرانق شدند.
زحمت لیدری تور با خانم عاطفه دهقان از تور لیدرهای خوب و دوست داشتنی یزدی بود و بنده حقیر، آقای سلطانی و خانم عزیزاللهی هم افتخار منجم باشی جمع رو بر عهده داشتیم.
متاسفانه آسمان خرانق بخاطر آلودگی نوری خود روستا تا حد زیادی مناسب رصد نیست. در جاهایی مثل کنار پل آبراه قدر آسمون تو سر سو خوب میشه و لی افق در حد فجیهی خرابه. به همین خاطره که واسه رصد باید پناه برد به مزارع شخصی نزدیک روستا و الحمدالله بنده از دم دست داستن چنین جاهای دنجی بی نیازم. واسه رصدهاای از این دست چندین روستا در چندکیلومتری خرانق وجود دارند که بخاطر وجود کوه، الودگی نوری خرانق به کلی حذف میشه. روستای انتخابی ما در این رصد، روستای کوچک میل سفید بود که البته به یمن حضور دوست عزیز و راه بلد همیشگی رصدهای کویری من، حسین غلامی عزیز، بی دردسر برگزار شد.
http://s1.picofile.com/file/71035985...6%D9%82_21.jpg
برنامه از این قرار بود: حدودای ساعت 6بعد از ظهر از یزد راه بیفتیم، 7خرانق باشیم. بعد از اون بریم واسه بازدید از قلعه باستانی خرانق(که روستای 3هزار ساله خرانق در همون قلعه قرار داره) و پل زیبای آبراه. ساعت 8 واسه بازدید از کاروانسرای شاه عباسی خرانق و صرف شام بریم تو کاروانسرا و بعد هم شیطونی همیشگی بنده و بعد هم رفتن به میل سفید واسه رصد.
زحمت جمع و جور کردن و هماهنی با دوستان شرکت کننده به عهده آقای آبیاری بود؛ برنامه خیلی خوب پیش رفت و ما حدود 7:30 وارد خرانق شدیم.
بافت تاریخی قلعه گرچه کهنه و تا حدی میتونم بگم خرابه است ولی انصافا باشکوه و زیباست. یه سیستم معماری منحصر به فرد با یه منار جنبان فوق العاده(منار جنبان خرانق متعلق به دوران سلجوقیه ولااقل 300سال از منار جنبان اصفهان مسن تره و ضمنا تک منتار هم هست و پدیده تشدید در حرکت آون دخالتی نداره)
منار جنبان:
http://s1.picofile.com/file/71035972...6%D9%82_32.jpg
واقعا میجنبه ها!!!
اینم یه نما از بافت زیبای قلعه خرانق با ساختمانهای چندین طبقه:
خرانق تا حدی واسه من بوی وطن میده!!! آخه علاوه بر این که یه نیم رگی از خرانق در وجود من وول میخوره طامهر یه کوه با خرانق فاصله داره!! ای جانم، یه جور میگم بوی وطن انگار هزار بار تاحالا اونجا رفتم!
بعد از قلعه به سراغ پل آبراه رفتیم؛ این پل جزو معدود پلهای آبراه سالم کشوره که البته جنسش از ساروج هست. پلهای ابراه به پلهایی گفته میشه که هم از زیرش رد بشه و هم از روش!!(خانم دهقان گفتن و منم تا اون روز این موضوعو نمیدونستم)
http://s1.picofile.com/file/71035983...6%D9%82_35.jpg
بعد از پل آبراه دیگه تقریبا که نه دقیقا شب شده بود. رفتیم واسه کاروانسرا و شام و نماز. البته میخواستیم بریم واسه دیدن بابا خادم(خادم امام رضا که در راه توس درگذشت) که درش بسته بود بدشانسی. بعد از شنیدن توضیحات خانم دهقان در مورد کاروانسرا واسه شام و البته یه تولد کوچولو واسه آقای سلطانی عزیز حاضر شدیم.
زندگی با تو چقد قشنگه محمدآقاجان!!!
http://s1.picofile.com/file/71035989...86%D9%82_3.jpg
نمای بیرونی قلعه خرانق در شب:
http://s1.picofile.com/file/71036258...86%D9%82_4.jpg
بعد از صرف شام نوبت برنامه همیشگی و مخوف من بود. همیشه من با گروهم دوبار واسه دیدن قلعه میریم. یکی تو روز واسه دیدن کامل قلعه و یکی تو شب واسه درک وهم این قلعه و وحشت حاکم بر تاریکی مطلق کوچه پس کوچه های اون. البته چندتا قانون اینجا حکم رانه!!! کسی حق روشن کردن هیچ نوری رو نداره حتی اسکرین موبایل و همچنین کسی حق ترسوندن بقیه رو هم نداره چون بشدت شخصا باهاش بدون هیچ ارفاقی برخورد میکنم. البته کسایی که خیلی میترسن و مشکل قلبی دارن بهتره نیان و ترجیحا همه با وضو بیان. دیگه همه یه جورایی حس اونجا را درک کردن. یه محیط فوق العاده تاریک، کوچه پس کوچه های تو در تو و جدا اگه کسی اشتباه بره گم میشه و پیداشدنش با خداست و خب یه جای وحشتناک( اینو دوستان خبره از کلمه وضو فهمیدن)
خلاصه قرار شد یه جمع کوچیک چند نفره بامن بیان چون اصلا نمیخاستم اون شب اونجا برم به یه دلایلی، ولی وقتی رفتم دم کاروانسرا دیدم تمام بچه ها دم در زودتر از من وایسادن و هیشکی تو کاروانسرا نمونده!! کان لم یکن شیئا مذکورا !!!
همیشه تو قلعه یه اتفاقات ترسناکی میفته!! بگذریم این دفعه بدجوری واسه یکی از بچه ها خیر گذشت.
حدودای 11بود که رفتیم به سمت رصدگاه روستای میل سفید که حدودا 10 کیلومتر خاکی داره!! البته راننده ها زیاد خوششون نماید اخه ماشین میشه یه گوله خاک و ادمهاشم میشن مثل آفتاب پرست آخه با کویر استتار میشن.
واسه رصد به دوگروه تقسیم شدیم. یه گروه رو آقای سلطانی رهبری می کردن و یه گروهم به عهده من و خانم عزیزاللهی بود. ولی تا اومدیم بجنبیم ابر تقریبا اکثر آسمون رو گرفتیم و هرچی رشته بودیم پنبه شد.
تازه ماه هم داشت مهمونمون میشد!!
خلاصه میون دست و پای ماه و ابرها به هرنحوی بود صورت فلکی و جرم پیدا میکردیم. مثلا خوشه چوب لباسی رو مثل سحابی دمبل رصد میکردیم و ماه رو مثل سحابی جبار میدیدیم. البته خدا عمر باعزت و پرافتخار مشتری بده که میون اون بازار داغون اسمون به داد ما رسید و حدودا نیم ساعت از رصد رو به خودش اختصاص داد.
رصد از همیشه طولانی تر شدِ البته چایی آتشی که حسین آقا درست کرد واسمون انرژی ما رو واسه رصد صد چندان کرد و حدودای 4 میل سفید رو به مقصد شکرستان یزد ترک کردیم. تو رصد مثل همیشه بحثهای اساطیری به راه بود از نجوم باستان گرفته تا افسانه ها و از همه مهمتر دسامبر ۲۰۱۲ که خداکنه حالا دیگه نسلش ریشه کن شه و خیال ما راحت!!! البته یه کوچولو هم بنده به توضیح قمر در عقرب پرداختم که خالی از طف نبود
اینم عکسه الوادء:
http://s1.picofile.com/file/71035995...86%D9%82_7.jpg
اینم یه عکس هنری از خانم دهقان:
http://s1.picofile.com/file/71035990...86%D9%82_5.jpg
آسمون دلتون پرستاره