دوستان چرا کسی به عرض بنده توجه نکرد؟!
چرا یه نفر جواب منو نمیده؟!
نمایش نسخه قابل چاپ
عزیزم! من هنوز به استدلالت ِ شما برای نقض ِ فیزیک و از این چیزها توجهی نمی کنم چون اصلا ربطی به این تاپیک نداره ولی قسمتهایی که به این تاپیک مربوط می شه:
این جمله ای که می گید که بیگ بنگ، آغاز ِ جهان نیست اولا همین جمله رو فیزیک هم می گه البته با تعریف ِ خیلی متفاوت تری از جهان ولی اگر منظور ِ شما از جهان همین چیزیه که ما روش شهود داریم خوب باید بگم که اولا باید دلیل بیارید برای جمله ای که می گید ثانیا باید ویژگی های جهان ِ قبل از بیگ بنگ رو بفرمایید.
چون سوالتون خیلی جالب نیست!
اولا ما وقتی داریم از جهان حرف می زنیم داریم از هر چیزی که درون ِ اونه حرف می زنیم! هم انسان و هم تفکراتش
ثانیا دنیای ِ موازی و این ها در نظر نیست بکله همین جهان در نظره!
ثالثا سوالتون به این دلیل زیاد جالب نیست چون اول ِ تاپیک گفته شده جهانی که در اون زندگی می کنیم! لطفا دقیق بخونید!
اولا:من تازه واردم و این طرز برخورد درست نیست.
دوما:این جهانی که توش زندگی میکنیم به معنی ظاهری میشه زمین و باید در مورد اون گفتگو بشه.
سوما:جهانی که توش زندگی میکنیم چیزیه که بخش های مختلف داره.شاید یکیشون هم جهان های موازی باشه چون اگه درست باشه ما داریم توی اون جهان هم زندگی میکنیم.
در درجه ی اول من خیلی عذر می خواهم اگر ناراحت شدید و خیلی خیلی خیلی شرمنده از لحن ِ نامناسبم.
جهانی که توش زندگی میکنیم به معنی ِ ظاهری می شه جهانی که قریب ِ به 200 میلیارد کهکشان توشه و شامل ِ جهان ِ موازی و حبابی و برزخ و غیره هم نمی شه! نه زمین! همچنان تاکید دارم که همه چیز واضحه و سوالتون ناجالب! ولی بازم شرمنده اگر لحنم نامناسبه!
شما خیلی روی مسئله شهود تجربی اصرار دارید و با این پیش فرض می خواهید مسئله ازلیت جهان را بررسی کنید. در حالیکه مسئله شهود خودبخود مسئله ازلیت را نفی می کند. یعنی شما مسئله ای را مطرح کردید که از قبل، آن را انکار کردید.
شهود تجربی یعنی هر آن چیزی که تا کنون توانسته ایم ببینیم و امکان ندارد چیزی را ببینیم که در زمان نباشد حتی اگر روزی بیگ بنگ را بتوانیم ببینیم معلوم می شود بیگ بنگ هم در زمان اتفاق افتاده و ازلی نیست.
من يك سوال دارم . اگر درست فهميده باشم شما داريد در مورد زمان صحبت ميكنيد نه !!!؟
خوب نظريه اي در كيهانشناسي وجود دارد كه بر اساس ان زمان وجود داشته و وجود خواهد داشت . و در ان زمان را بعدي در نظر ميگيرند كه توسط بعد هاي نامرئي ديگر از سه بعد جهان ما جدا شده است و بيگ بنگ نتيجه برخورد بعد زمان با بعد ديگري بوده است و انرژي از همين برخورد به وجود امده است (ااميدوارم درست اشاره كرده باشم)
نمیدونم اینجا جای مناسبی برای بحث درباره این موضوع هست یا نه اما فک کنم توجه اندک به مسایل مذهبی و اعتقادی که اکثر ما باهاش آشناییم میتونه کمک بزرگی بزا حل این مسءله باشه
سلام دوست عزیز؛
ورودتون رو به آوا استار خوش امد میگم...
همونطور که حتما هم دقت کردید بر اساس پست اول این تاپیک قراره که هر کسی نظرش رو نسبت به پاسخ سوال مطرح شده حتی از زوایای مختلف و با نگرش های متفاوت بیان کنه.
مثلا یه نفر از جنبه فلسفی به موضوع نگاه میکنه و نظرش رو با استدلالات شفاف بیان میکنه و یه نفر دیگه موضوع رو به لحاظ فیزیکی بررسی میکنه (همون طور که در صفحات اولیه این تاپیک میبینید)
اینجا قراره روی پاسخ این سوال بحث بشه و ببینیم که از منظر های مختلف چه پاسخ هایی میشه بهش داد/ قرار نیست ایدئولوژی و یا منظر فکری کسی نقد بشه.
بنابراین اگر کسی نظرش رو روشن و کامل بیان کنه و دلایلش رو بنویسه میشه در موردش صحبت کرد و بحث خوبی رو (به دور از جدل) داشت.
این طوری بحث کردن راحت تر میشه.
زمان و حرکت دو چیز لاینفک هستند. یعنی هرجا زمان هست حرکت هم هست و هرجا حرکت هست زمان هم هست. و شاید هم بتوان گفت: زمان چیزی نیست جز حرکت.
اگر جایی از فضا را فرض کنیم که زمان نداشته باشد پس حرکتی هم در آن وجود ندارد یعنی مثلا یک فوتون نور هم نمی تواند از درون آن حرکت کند تا ما بتوانیم آن را آشکارسازی کنیم.
البته بیگ بنگ در زمان پلانک روی داده است بنابراین مشکلی ایجاد نمی کند (بیگ بنگ در زمان اتفاق افتاده) اما اگر از زمان پلانک عقبتر برویم و به زمان صفر برسیم (طبق آنچیزی که در مدل استاندار مطرح می شود) اینجاست که با مشکل مواجه می شویم.
زمان صفر یعنی عدم زمان و این یعنی که جهان از دل بی زمانی بیرون آمده است. و این تناقض است.
اگر زمان صفر را بپذیریم هیچگاه جهان زاده نمی شد بلکه هیچ حرکتی در جهان روی نمی داد. (دقت کنید)
همانطور که ملاحظه می کنید فلسفه پیشتازانه و جسورانه وارد عرصه های علمی می شود و واقعا هم حرف برای گفتن دارد. البته اگر در طول تاریخ فلاسفه در مورد فیزیک نظریاتی داده اند اینها جنبه فلسفی نداشته بلکه بخاطر علاقه آنها به مسایل فیزیکی و کیهانشناسی بوده است که اغلب بخاطر عدم تخصص با ضعف و سستی مواجه بوده است.
در مورد تحرك و زمان گفتيد . بايد بگويم اميدوارم فلسفه ي هايدگر و مطالب او در مورد هستي و زمان را در ذهن داشته باشيد . در انجا هايدگر ميگويد كه هستي وزمان رابطه ي مستقيم دارند و در واقع وجود با زمان يكي است . از ان نتيجه ميشود كه مرگ و ابديت و ازليت نميتوانند وجود داشته باشند چرا كه در مرگ ما وجود نداريم و در نتيجه خودمان نميتوانيم مرگ را احساس كنيم و تنها شاهد مرگ ديگران خواهيم بود ، و در واقع اگر اگزيستانسياليست را تا اندازه اي قبول داشته باشيم به اين مورد ميرسيم كه انچه ما احساس ميكنيم و ميفهميم به دور از لحضه تولد و مرگ است و هيچ كدام را هم خود انتخاب نكرده ايم . از اين نظر ما به جهان پرتاب شده ايم . اما ايا اين سوال ابديت و ازليت در مورد زمان است يا وجود ؟ من اطلاعات زيادي در فيزيك و رياضي ندارم ولي متوجه ان شده ام كه هيچ گاه نبايد عجولانه تصميم گرفت ، مطمعنا علم كيهان شناسي در مورد زمان و به ما پاسخ خواهد داد (به نظر من ) ولي اين سوال را كه سوال ما درست است يا نه را بايد به عهده ي فلسفه بگذاريم . قبلا هم گفتم گاهي اوقات سوالاتي را ميخواهيم كه جواب دهيم كه بيش از يك جواب و يا هيچ جوابي ندارند. پلانك مثال جالبي ميزند : اگر دو نفر كه در روي پلي رو به روي هم نشسته اند و سر اين موضوع كه كدام سمت راست نفر ديگر است بحث كنند ، در واقع بحث بي نتيجه اي را از سر گرفته اند . حال از كجا معلوم كه مسئله ي ابديت چون اين مسئله ها نباشد ( كه به نظر من هست ) .