اینجا زیباترین جا تو این دنیاست که توش قدم گذاشتم. درست مثل این بود که وارد یه تابلوی نقاشی شدین. هوای بسیار مطبوع کوهستان، آفتاب ملایم و گرمی که به صورتمون میخورد و صدای آواز مداوم دسته پرندههایی که داخل درختان اطراف مخفی شده بودن اونقدر اینجا رو زیبا کرده بود که اصلاً دوست نداشتیم برگردیم. ای کاش بیشتر میموندیم تا یکبار دیگه به اونجا بریم.
مسواک زدن خانم بنیادی... سوژه قبل از بازگشت برای عکاسها! :دی
سنگهایی زیبا از داخل اتوبوس در مسیر بازگشت. آخه سنگ انقدر قشنگ! :)
واقعاً سفری متفاوت و زیبا بود. سفری که زیباییها و خاطرات زیادی رو با خودش به یادگار گذاشت. سفری که برخلاف سفرهای تاریک قبلی عکسهای بیشتری داشت. هر چند که دلمون هم برای آسمون لک زده بود اما اینهم خودش یکجور تنوع بود. از همگی ممنونم.