نوشته اصلی توسط
مداد رنگیهام
چرا اینجوری بهش نگاه نکنیم ماده, ماده تاریک, انرژی و انرژی تاریک در تلفیق باهم در یک نقطه فوق العاده کوچک در تعادل بودن تا اینکه عاملی باعث میشه این تعادل بهم بخوره و اجزا از هم جدا بشن و به سرعت شروع به انبساط کنن و همراه با انبساطشون زمان و مکان برای جهان گسترش پیدا کنه در این صورت در ابتدای پیدایش,کیهان فقط همون یک نقطه بوده و با گسترشش مرزهای این جهان گسترده شده و در حال گسترشه...بذارین با مثال منظورمو توضیح بدم:یه فندق تو سینی در نظر بگیرین!:d حالا فقط یه فندق در نظر بگیرین...تصور اکثر افراد از جهان,دیدگاه اوله یعنی فکر میکنن که جهان فندقه وداره تو فضایی مثله سینی که هنوز ناشناختس منبسط میشه ولی اگر جهانو مثه فندق-تنها در نظر بگیریم که میتونه بزرگ بشه و مرزهاش(محیط فندق )گسترش پیدا کنه یا برعکس با کوچک شدنش مرزهاش محدود بشه شاید درک هستی آسون بشه چون در این صورت مرکز یا لبه برای کیهان معنایی نداره و این خود کیهان بوده که در نقطه آغازی به شکل دیگه ای وجود داشته نه اینکه انفجار بزرگ باعث ایجادش شده باشه بلکه باعث جداسازی اجزا وگسترشش شده یعنی فندقه از اول بوده فقط با تغییری در,درکنار هم قرار گرفتن اجزاش در حال بزرگ شدنه...
بالاخره در این فندق جایی وجود داره که یک سمت کیهان هستش و سمت ِ دیگر هیچ! یعنی از این نقطه به بعد دیگه چیزی به اسم کیهان وجود نداره (نمی گم بعد از این نقطه یک فضای ِ خالی هست تنها می گم که کیهان نیست!) من اسم ِ اینجا رو می گذارم مرز
منظورم نقطه قرمز هستش،
ظاهرا چنین نقطه ای وجود داره و مرز هستش! از این نقطه اونور تر نمی شه رفت.
وسط ِ این مرز می شه نقطه ی ِ مرکز ِ انبساط، حالا چه طور مرکزش رو پیداش کنیم؟