سلام
اون روزای که کوچیک بودم یادم میاد که مادرم یه داستان برام تعریف میکرد که خوابم ببره . اون داستان از این قرار بود که تو اسمون خدا ،دوتا عاشق هستند که همیشه دنبال هم میگردند و هیچ وقت به هم نمیرسن . یکیشون خورشیده و اون یکی هم ماهه . خورشید که با گرمای عشقش همه رو گرم میکنه و تو این کار ازهیچ کس دریغی نداره و ماه هم که از نور عشقش همیشه جلوه میگیره مشغول عشق بازی خدایی هستند . ولی یه سوال همیشه تو ذهنم بود و هست که چرا این دوتا تنها هستند و حتی ما زمینی ها هم که از عشق اونها با خبر هستیم تنهاشون میزاریم .
وقتی این تاپیک ایجاد شد پیش خودم گفتم شاید با این کار یه ذره از تنهایی ماه کم بشه و با پیدا کردن دوستان تازه دلگرم تر بشه . روز های اول جنب و جوش زیادی بود ولی حالا خبری از هیچ کدوم از دوستان نیست و یه جورایی بازم تنها موند .
ای بابا فکر کنم نباید اینا رو میگفتم ولی دلم برای ماه سوخت .................................................. .